تراز، بطورناگهانی غضبناک شدن، بهیجان آمدن، چهرهگلگون کردن (در اثر احساسات و غیره)، سرخ شدن، قرمزکردن، آب را با فشار ریختن، سیفون توالت، ابریز مستراح را باز کردن (برای شستشوی ان)، ترازکردن (گاهی با up )
flushed
تراز، بطورناگهانی غضبناک شدن، بهیجان آمدن، چهرهگلگون کردن (در اثر احساسات و غیره)، سرخ شدن، قرمزکردن، آب را با فشار ریختن، سیفون توالت، ابریز مستراح را باز کردن (برای شستشوی ان)، ترازکردن (گاهی با up )
انگلیسی به انگلیسی
• blushing, colored with a reddish color
someone who is flushed with success or pride is very pleased and excited as a result of achieving something.
someone who is flushed with success or pride is very pleased and excited as a result of achieving something.
جملات نمونه
1. flushed with victory
سرمست از پیروزی
2. they flushed the car with a high-power hose
اتومبیل را با شلنگ فشار قوی شستند.
3. water flushed down the gully
آب به تندی در آبراه جاری شد.
4. we flushed the guerrillas out of the village
چریک ها را از دهکده بیرون راندیم.
5. the dogs flushed the birds out of their hiding place
سگ ها پرندگان را از نهانگاه خود راندند.
6. the feverish baby's cheeks were flushed
گونه های کودک تب دار گل انداخته بودند.
7. when she saw her lover, her face became flushed
وقتی معشوقش را دید چهره اش سرخ شد.
8. The mason flushed the joint with mortar.
[ترجمه ترگمان]بنا گل را با ملات پاک کرد
[ترجمه گوگل]موی سرش را با ملات شستشو داد
[ترجمه گوگل]موی سرش را با ملات شستشو داد
9. Naomi stood in front of them, her face flushed, her hair tousled.
[ترجمه ترگمان]نایومی در مقابل آن ها ایستاد، صورتش سرخ شد، موهایش ژولیده بود
[ترجمه گوگل]نائومی در مقابل آنها ایستاد، صورتش فریاد زد، موهایش را برداشت
[ترجمه گوگل]نائومی در مقابل آنها ایستاد، صورتش فریاد زد، موهایش را برداشت
10. She flushed with pleasure as she accepted the prize.
[ترجمه ترگمان]به محض اینکه جایزه را پذیرفت، از خوشحالی سرخ شد
[ترجمه گوگل]او پس از پذیرفتن جایزه با خوشحالی خوشحال شد
[ترجمه گوگل]او پس از پذیرفتن جایزه با خوشحالی خوشحال شد
11. The girl flushed from modesty when the man praised her appearance.
[ترجمه ترگمان]در این موقع دختر از حجب و حیا سرخ شد و مرد از ظاهر او تعریف و تمجید کرد
[ترجمه گوگل]دختر وقتی از مردمی خوشش میآید که از ظاهرش ستایش کرده است
[ترجمه گوگل]دختر وقتی از مردمی خوشش میآید که از ظاهرش ستایش کرده است
12. His parents flushed with pride when he went to receive his prize.
[ترجمه ترگمان]پدر و مادرش هنگامی که برای گرفتن جایزه به خانه می رفت از غرور سرخ شد
[ترجمه گوگل]پدر و مادرش وقتی که برای دریافت جایزه خود غرور می زدند، غرور کشیدند
[ترجمه گوگل]پدر و مادرش وقتی که برای دریافت جایزه خود غرور می زدند، غرور کشیدند
13. Flushed with success after their surprise win against Italy, Belgium are preparing for Saturday's game against Spain.
[ترجمه ترگمان]بعد از پیروزی غافلگیرانه آن ها در مقابل ایتالیا، بلژیک خود را برای بازی روز شنبه در برابر اسپانیا آماده می کند
[ترجمه گوگل]بلژیک پس از پیروزی شگفت انگیز خود در برابر ایتالیا، موفق به گلزنی در بازیهای شنبه مقابل اسپانیا شد
[ترجمه گوگل]بلژیک پس از پیروزی شگفت انگیز خود در برابر ایتالیا، موفق به گلزنی در بازیهای شنبه مقابل اسپانیا شد
14. He was flushed with excitement at the thought.
[ترجمه ترگمان]از این اندیشه برافروخته شده بود
[ترجمه گوگل]او با هیجان در ذهن فریاد زد
[ترجمه گوگل]او با هیجان در ذهن فریاد زد
15. The heating system needs to be flushed out once a year.
[ترجمه ترگمان]سیستم گرمایش باید یک بار در سال سرخ شود
[ترجمه گوگل]سیستم گرمایشی باید یک بار در سال از آن استفاده شود
[ترجمه گوگل]سیستم گرمایشی باید یک بار در سال از آن استفاده شود
16. Gallons of toxic waste were flushed into the sea.
[ترجمه ترگمان]gallons از ضایعات سمی به درون دریا سرازیر شده بودند
[ترجمه گوگل]گالن های زباله سمی به دریا ریختند
[ترجمه گوگل]گالن های زباله سمی به دریا ریختند
پیشنهاد کاربران
ملتهب
در مورد صورت و چهره :
برافروخته flushed face
برافروخته flushed face
کلمات دیگر: