کلمه جو
صفحه اصلی

hippy


(خودمانی) رجوع شود به: hippie

انگلیسی به فارسی

(عامیانه) رجوع شود به: hippie


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: hippier, hippiest
• : تعریف: having large hips.

• person in the late 1960's who rejected the established values and norms of society and often expressed this stance through unconventional clothing and behavior

جملات نمونه

1. In 1967 she hit the hippy trail to India.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۶۷ او به رد hippy در هند رسید
[ترجمه گوگل]در سال 1967 او به دنبال مسیر هیپی به هند رفت

2. Who'd have thought hippy gear would ever come back!
[ترجمه ترگمان]چه کسی فکر می کرد که این دنده هیچ وقت بر می گردد!
[ترجمه گوگل]چه کسی می داند که دنده ی هیپی هرگز دوباره برمی گردد؟

3. The hippy look is back again.
[ترجمه ترگمان]نگاه hippy دوباره برگشته است
[ترجمه گوگل]نگاه هیپه باز است

4. But you never know with your dumb hippy lefty types.
[ترجمه ترگمان] اما تو هیچوقت با اون lefty احمقانه ت نمی دونی
[ترجمه گوگل]اما شما هرگز با نوع کثیف هیپی خود را نمی دانید

5. Dreams and dialectics Hippy and student activist continue to recognize each other as allies.
[ترجمه ترگمان]رویاها و دیالوگ های Hippy و فعالان دانشجویی به یکدیگر به عنوان هم متحد ادامه می دهند
[ترجمه گوگل]رویاها و دیالکتیک هاپپی و فعال دانشجویی همچنان به عنوان متحد یکدیگر را تشخیص می دهند

6. His pop genius was ruined by idiotic hippy ideology.
[ترجمه ترگمان]نبوغ پاپ او براثر ایدئولوژی احمقانه hippy خراب شده بود
[ترجمه گوگل]نبوغ پاپ او توسط ایدئولوژی هوپوی idiotic ویران شد

7. She thought of him as an aging hippy.
[ترجمه ترگمان]به او به عنوان یک هیپی پیری فکر می کرد
[ترجمه گوگل]او از او به عنوان یک هیپی پیری فکر کرد

8. They started chasing after all these hippy cult groups and all the criminals were on drugs.
[ترجمه ترگمان]آن ها شروع به تعقیب همه این گروه های مذهبی hippy کردند و همه مجرمان معتاد به مواد مخدر بودند
[ترجمه گوگل]آنها پس از تمام این گروه های فرقه هیپی و تمام جنایتکاران مواد مخدر را تحت تعقیب قرار دادند

9. Meg plays Alice, a cheerful hippy in the minutes before everything goes pear-shaped.
[ترجمه ترگمان]مگ آلیس را بازی می کند، مثل روزه ای قبل از اینکه همه چیز به شکل گلابی در بیاید
[ترجمه گوگل]مگی آلیس را بازی می کند، یک هیپی شاد در دقیقه ها قبل از اینکه همه چیز به شکل گلابی شکل بگیرد

10. The half-crazed hippy, deeply into Zen, Whose cryptic homilies she came to dread.
[ترجمه ترگمان]اما به نظر می رسید که نیمه دیوانه و نیمه دیوانه، عمیقا به این فکر بود که چه کسی از آن وحشت دارد
[ترجمه گوگل]هیپی نیمه دیوانه، عمیقا به زین، که تقلید معکوس او به سختی آمد

11. Dissident A rabbinical poet with hippy dreadlocks was king of the clients on vodka street.
[ترجمه ترگمان]dissident شاعر rabbinical با hippy dreadlocks بود که در خیابان ودکا دیده می شد
[ترجمه گوگل]Dissident یک شاعر ربکینی با ریز ریزه هیپ ها پادشاه مشتریان در خیابان ودکا بود

12. In the hippy era images filtered weakly through a hairy sea of tangled tresses.
[ترجمه ترگمان]در دوران hippy، تصاویر ضعیف از طریق دریای پرمو از موهای آشفته، فیلتر شدند
[ترجمه گوگل]در دوران هیپوی تصاویر به وضوح از طریق یک دریای مودار از کراوات درهم ریخته فیلتر شده اند

13. The hippy thing is endemic to the culture a pint, a joint and a bit of folk music.
[ترجمه ترگمان]آن چیز hippy بومی فرهنگ یک لیتر، مشترک و کمی موسیقی محلی است
[ترجمه گوگل]چیز هیپی برای فرهنگ یک پینت، یک مفصل و کمی از موسیقی محلی است

14. He was a dropout and a hippy back in the '60s.
[ترجمه ترگمان]اون یه ترک تحصیل بود و یه هیپی تو دهه ۶۰ بود
[ترجمه گوگل]او 60 ساله بود که رها شد و یک هیپای برگشت

15. My room-mate was Fizle, an old-school hippy incense importer and a fellow Lancastrian. She was also doing Moscow to Vladivostok in one hit.
[ترجمه ترگمان]هم اتاق من - بود، یک وارد کننده قدیمی عود سوز و یک وارد کننده عود سوز و یک آدم Lancastrian او همچنین در یک ضربه به Vladivostok (Vladivostok)نیز رفت
[ترجمه گوگل]اتاقم همسرم بود فیزل، یک وارد کننده عنابی شیرین مدرسه قدیمی و یک همکار لانکستریایی بود او همچنین در یک ضربه به مسکو و ولادیمیر دست زد


کلمات دیگر: