کلمه جو
صفحه اصلی

gracelessly


بدون نزاکت، بزشتی، ازروی عدم محجوبیت

انگلیسی به فارسی

با بی ادبی


بدون شک


انگلیسی به انگلیسی

• in a clumsy manner; rudely

جملات نمونه

1. Martha was slumped gracelessly in an armchair.
[ترجمه ترگمان]مار تا روی یک صندلی راحت ولو شده بود
[ترجمه گوگل]مارتا در صندلی گریخته بود

2. He dropped gracelessly into a chair opposite her.
[ترجمه ترگمان]خود را روی یک صندلی مقابل او انداخت
[ترجمه گوگل]او بدون شک به یک صندلی در کنار او افتاد

3. Mubarak, however, gracelessly refused to co-operate with the patrons who now find him such an embarrassment.
[ترجمه ترگمان]با این حال، مبارک از هم کاری با حامیان که اکنون او را چنین ناراحت می کنند، خودداری کرد
[ترجمه گوگل]مبارک، با این حال، بی تردید حاضر به همکاری با مشتریان است که در حال حاضر او را مانند چنین خجالت آور

4. And he gracelessly passed the buck when an MP's office was raided by police without a warrant last year.
[ترجمه ترگمان]و زمانی که یک نماینده مجلس بدون مجوز سال گذشته توسط پلیس مورد حمله پلیس قرار گرفت، او به باک خسارت وارد کرد
[ترجمه گوگل]و او بدون شک، زمانی که یک دفتر نماینده مجلس در سال گذشته توسط پلیس مورد آزار و اذیت قرار گرفت، از دست داد

5. She moves rather gracelessly.
[ترجمه ترگمان]خودش را به سادگی نشان می دهد
[ترجمه گوگل]او حرکت می کند و نه بی رحم

6. The task fell to Mr Harris to deliver this bad news. It was gracelessly done.
[ترجمه ترگمان]این وظیفه به آقای هار یس افتاد تا این خبر بد را برساند کار gracelessly بود
[ترجمه گوگل]این کار به آقای هریس افتاد تا این خبر بد را ارائه کند این بدون شک انجام شد

7. Given a couple of lessons, I should be stumbling gracelessly around the golf course and playing badly in no time at all.
[ترجمه ترگمان]با توجه به چند درس، من باید در مسیر گلف سکندری بخورم و در هیچ زمانی بد بازی کنم
[ترجمه گوگل]با توجه به چند درس، من باید در اطراف زمین گلف بی رحمانه و بدون هیچ مشکلی بازی کنم


کلمات دیگر: