شکوفایی، گل داری، گل آوری، شکوفه دار
flowering
شکوفایی، گل داری، گل آوری، شکوفه دار
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
• (1) تعریف: in flower; blooming.
• (2) تعریف: producing flowers, esp. showy ones.
• متضاد: nonflowering
• متضاد: nonflowering
- The yard is filled with flowering plants.
[ترجمه ترگمان] حیاط پر از گیاهان گلدار است
[ترجمه گوگل] حیاط با گیاهان گلدار پر شده است
[ترجمه گوگل] حیاط با گیاهان گلدار پر شده است
• producing of flowers, blooming, blossoming
blooming, blossoming, sprouting, producing flowers
flowering shrubs, trees, or plants produce flowers.
the flowering of an idea, artistic style, or political movement is its successful development; a literary use.
see also flower.
blooming, blossoming, sprouting, producing flowers
flowering shrubs, trees, or plants produce flowers.
the flowering of an idea, artistic style, or political movement is its successful development; a literary use.
see also flower.
جملات نمونه
1. a flowering plant
گیاه گل آور
2. the flowering of a civilization
شکوفایی یک تمدن
3. the flowering of persian poetry in the last fifty years
شکوفایی شعر فارسی در پنجاه سال اخیر
4. Outside was a stone patio with tubs of flowering plants.
[ترجمه ترگمان]در بیرون یک حیاط سنگی با تشت پر از گیاهان گلدار بود
[ترجمه گوگل]در بیرون یک پاسیو سنگی با برگ های گیاهان گلدار بود
[ترجمه گوگل]در بیرون یک پاسیو سنگی با برگ های گیاهان گلدار بود
5. When the bush has finished flowering, cut back all the stems.
[ترجمه ترگمان]زمانی که بوته گل را به پایان رساند، همه ساقه ها را برید
[ترجمه گوگل]وقتی بوش گلدهی به پایان رسید، تمام ساقه ها را قطع کنید
[ترجمه گوگل]وقتی بوش گلدهی به پایان رسید، تمام ساقه ها را قطع کنید
6. He planted a number of flowering shrubs in the garden.
[ترجمه ترگمان]چند بوته گل flowering در باغ کاشت
[ترجمه گوگل]او تعدادی از درختچه های گل کاشته در باغ
[ترجمه گوگل]او تعدادی از درختچه های گل کاشته در باغ
7. After flowering, place the pot in a shady spot in the garden.
[ترجمه ترگمان]بعد از flowering، دیگ را در سایه درختی در باغ جای دهند
[ترجمه گوگل]پس از گل، گلدان را در یک سایه در باغ قرار دهید
[ترجمه گوگل]پس از گل، گلدان را در یک سایه در باغ قرار دهید
8. Fading is true while flowering is past.
[ترجمه ترگمان]این در حالی است که گل در حال عبور است
[ترجمه گوگل]محو شدن درست است در حالی که گلدهی گذشته است
[ترجمه گوگل]محو شدن درست است در حالی که گلدهی گذشته است
9. The flowering shrubs were a scarlet flame.
[ترجمه ترگمان]بوته های گل سرخ شعله سرخ داشتند
[ترجمه گوگل]درختچه های گلدار یک شعله آهکی بودند
[ترجمه گوگل]درختچه های گلدار یک شعله آهکی بودند
10. Sadly, bamboo plants die after flowering.
[ترجمه ترگمان]متاسفانه گیاهان بامبو پس از گل دادن می میرند
[ترجمه گوگل]متاسفانه، گیاهان بامبو بعد از گل میمیرند
[ترجمه گوگل]متاسفانه، گیاهان بامبو بعد از گل میمیرند
11. She planted some roses and other flowering shrubs.
[ترجمه ترگمان]چند گل سرخ و دیگر بوته های گل کاشته را کاشته بود
[ترجمه گوگل]او بعضی از رزها و دیگر بوته های گل را کاشت
[ترجمه گوگل]او بعضی از رزها و دیگر بوته های گل را کاشت
12. This is a perennating rhizome from which flowering shoots arise annually.
[ترجمه ترگمان]این a perennating است که هر ساله از آن شروع می شود
[ترجمه گوگل]این یک ریزوم ریزی است که از آن سالها سبز گل میگیرد
[ترجمه گوگل]این یک ریزوم ریزی است که از آن سالها سبز گل میگیرد
13. You might be able to fit some small flowering plants between the larger bushes.
[ترجمه ترگمان]شما ممکن است قادر به متناسب کردن برخی از گیاهان گلدار کوچک بین بوته های بزرگ تر باشید
[ترجمه گوگل]شما ممکن است بتوانید گیاهان کوچک گل را بین بوته های بزرگتر قرار دهید
[ترجمه گوگل]شما ممکن است بتوانید گیاهان کوچک گل را بین بوته های بزرگتر قرار دهید
14. The bed is planted with flowering shrubs.
[ترجمه ترگمان]تخت خواب با بوته های گل رس کاشته می شود
[ترجمه گوگل]تخت با بوته های گل کاشته می شود
[ترجمه گوگل]تخت با بوته های گل کاشته می شود
15. The nineteenth century saw a flowering of science and technology.
[ترجمه ترگمان]قرن نوزدهم شاهد شکوفایی علم و فن آوری بود
[ترجمه گوگل]قرن نوزدهم شاهد رشد علم و فناوری بودیم
[ترجمه گوگل]قرن نوزدهم شاهد رشد علم و فناوری بودیم
the flowering of Persian poetry in the last fifty years
شکوفایی شعر فارسی در پنجاه سال اخیر
a flowering plant
گیاه گلآور
پیشنهاد کاربران
گلدار، شکوفه دار
شکوفه زنی، گل دهی، شکفتگی
N = شکوفایی
Adj = شکوفا
Adj = شکوفا
کلمات دیگر: