کلمه جو
صفحه اصلی

living space


زیست جا، فضای حیاتی، جای زندگی

انگلیسی به فارسی

فضای زندگی


انگلیسی به انگلیسی

• space in which one lives

جملات نمونه

1. The house has 600 square feet of living space .
[ترجمه ترگمان]این خانه ۶۰۰ متر مربع فضای زنده دارد
[ترجمه گوگل]خانه دارای 600 فوت مربع از فضای زندگی است

2. We could make a bigger living space by knocking two rooms into one.
[ترجمه ترگمان]ما می تونیم یه فضایی بزرگ تر رو با در زدن دو اتاق به یکی تبدیل کنیم
[ترجمه گوگل]ما می توانیم با دوختن اتاق به یک اتاق زندگی بزرگتر را ایجاد کنیم

3. The new flat has ample living space.
[ترجمه ترگمان]آپارتمان جدید فضای کافی برای زندگی دارد
[ترجمه گوگل]تخت جدید دارای فضای زندگی فراوان است

4. If not, place it facing out into the living space.
[ترجمه ترگمان]اگر نه، آن را روبروی فضای زنده قرار دهید
[ترجمه گوگل]اگر نه، آنرا به فضای زندگی برگردانید

5. Being confined to the one living space meant an increase in hyperactivity and breakdown in family relationships.
[ترجمه ترگمان]محدود بودن به یک فضای زنده منجر به افزایش بیش فعالی و یا شکست در روابط خانوادگی می شود
[ترجمه گوگل]محدود شدن به یک فضای زندگی به معنای افزایش بیش فعالی و شکست در روابط خانوادگی است

6. The living space is excellent with plenty of height and room inside.
[ترجمه ترگمان]فضای زنده با مقدار زیادی ارتفاع و اتاق در داخل آن عالی است
[ترجمه گوگل]فضای زندگی عالی است با مقدار زیادی از ارتفاع و اتاق داخل

7. Our clothes, living space and total environment all separated us from the outer world.
[ترجمه ترگمان]لباس های ما، فضای زندگی و کل محیط ما را از دنیای بیرونی جدا کرده است
[ترجمه گوگل]لباس های ما، فضای زندگی و محیط کلی همه ما را از جهان بیرون جدا کرد

8. Living space - more formally known as the "ecological niche concept" by biologists - refers to the particular requirements of an organism to thrive.
[ترجمه ترگمان]زیست فضایی - که به طور رسمی به عنوان \"مفهوم niche اکولوژیکی\" از سوی زیست شناسان شناخته می شود، به نیازهای خاص یک ارگانیسم برای رشد اشاره می کند
[ترجمه گوگل]فضای زندگی - بیشتر به صورت رسمی به عنوان مفهوم جغرافیای زیست محیطی توسط زیست شناسان شناخته می شود - به الزامات خاصی از یک ارگانیسم برای رشد می پردازد

9. The nature of polarization of urban living space manifests social unfairness and unjustness through living space.
[ترجمه ترگمان]ماهیت پلاریزاسیون فضای زندگی شهری، unfairness اجتماعی و unjustness را از طریق فضای زنده نشان می دهد
[ترجمه گوگل]طبیعت قطبی شدن فضای زندگی شهری منجر به بی عدالتی اجتماعی و ناعادلانه از طریق فضای زندگی می شود

10. Only actual rooms can be called living space.
[ترجمه ترگمان]تنها اتاق های واقعی می توانند فضای زندگی خوانده شوند
[ترجمه گوگل]فقط اتاق واقعی می تواند فضای زندگی نامیده شود

11. In the era of E-commerce, enterprises' living space has extended from physical market to cyberspace and their process of value-creation show different characteristics.
[ترجمه ترگمان]در عصر تجارت الکترونیک، شرکت های موجود در فضا از بازار فیزیکی به فضای مجازی گسترش یافته اند و فرآیند ارزش آفرینی آن ها ویژگی های متفاوتی را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]در عصر تجارت الکترونیکی، فضای زندگی شرکت ها از بازار فیزیکی به فضای سایبری گسترش یافته است و روند تولید ارزش آنها ویژگی های مختلفی را نشان می دهد

12. Under the influence of foreigners, living space around the embassies has formed a unique consumption community.
[ترجمه ترگمان]تحت نفوذ بیگانگان، فضای زندگی اطراف سفارتخانه ها یک جامعه مصرف منحصر به فرد ایجاد کرده است
[ترجمه گوگل]تحت تاثیر خارجی ها، فضای زندگی در اطراف سفارتخانه ها یک جامعه مصرف منحصر به فرد را تشکیل داده است

13. He worked mainly in New York City where living space is notoriously at a premium.
[ترجمه ترگمان]او عمدتا در شهر نیویورک کار می کرد، جایی که فضای زندگی در آن بسیار مشهور است
[ترجمه گوگل]او عمدتا در شهر نیویورک کار می کرد که در آن فضای زندگی با حق بیمه عمیقا شناخته می شد

14. A ice pack means less living space for them.
[ترجمه ترگمان]یک بسته یخی به معنی فضای زندگی کم تر برای آن ها است
[ترجمه گوگل]یک بسته یخ به معنای فضای زندگی کمتری برای آنها است

15. Organize your living space and working space.
[ترجمه ترگمان]فضای کاری و فضای کاری خود را سازماندهی کنید
[ترجمه گوگل]فضای زندگی و فضای کاری خود را سازماندهی کنید

پیشنهاد کاربران

محل زندگی، فضا


کلمات دیگر: