کلمه جو
صفحه اصلی

memorably

انگلیسی به فارسی

به یاد ماندنی


انگلیسی به انگلیسی

• unforgettably, remarkably

جملات نمونه

1. She excelled in many great roles, most memorably as Lady Macbeth at the National Theatre.
[ترجمه ترگمان]او در بسیاری از نقش های بزرگ برتر بود، و بیشتر آن به سان لیدی مکبث در تئاتر ملی بود
[ترجمه گوگل]او در بسیاری از نقشهای عالی، که بیشتر به یاد ماندنی به عنوان لیدی مکبث در تئاتر ملی، برتری داشت

2. The book includes a range of memorably eccentric characters.
[ترجمه ترگمان]این کتاب شامل مجموعه ای از شخصیت های عجیب و غریب است
[ترجمه گوگل]این کتاب شامل طیفی از شخصیت های بی نظیر بی نظیر است

3. The book includes some memorably seedy characters and scabrous descriptions.
[ترجمه ترگمان]این کتاب شامل تعدادی از شخصیت های seedy و scabrous است
[ترجمه گوگل]این کتاب شامل برخی از شخصیت های یادآور بذر و توصیف ناهموار است

4. The National Theatre's production is memorably staged.
[ترجمه ترگمان]نمایش تئاتر ملی به طور جالبی روی صحنه رفته است
[ترجمه گوگل]تولید ملی تئاتر به شکل قابل توجهی صورت می گیرد

5. That is a memorably neat summary of a Positive science approach.
[ترجمه ترگمان]این یک خلاصه خوب و عالی از یک رویکرد علمی مثبت است
[ترجمه گوگل]این یک خلاقانه به یاد ماندنی از یک رویکرد علمی مثبت است

6. A memorably moment in your life, events with family or friends, and other similar kinds of situations also get stored in long-term memory.
[ترجمه ترگمان]یک لحظه فراموش نشدنی در زندگی، وقایع خانواده یا دوستان و دیگر انواع شرایط مشابه نیز در حافظه بلند مدت ذخیره می شوند
[ترجمه گوگل]خاطره ای لحظه ای در زندگی تان، حوادثی با خانواده یا دوستان و دیگر موقعیت های مشابه نیز در حافظه بلند مدت ذخیره می شود

7. The book includes some memorably seedy characters and scabrous description.
[ترجمه ترگمان]این کتاب شامل تعدادی از شخصیت های seedy و scabrous است
[ترجمه گوگل]این کتاب شامل بعضی از شخصیت های بی نظیر بذر و توصیف ناگهانی است

8. Or, most memorably, makes her two daughters' music lessons so grueling that one girl leaves tooth marks on the piano?
[ترجمه ترگمان]یا، به طور جالبی، دو دختر او را آنقدر خسته می کند که یک دختر علائم دندان روی پیانو را ترک می کند؟
[ترجمه گوگل]یا، بیشتر به یاد ماندنی، درس های موسیقی دو دخترش را چنان خسته کننده می کند که یک دختر علامت دندان را روی پیانو می گذارد؟

9. His manager memorably said on seeing the 14-year-old winger in his trial that "he looked as relaxed and natural on the park as a dog chasing a piece of silver paper in the wind".
[ترجمه ترگمان]مدیر او به طور جالبی با دیدن the ۱۴ ساله در دادگاه گفت که او به نظر یک سگ در حال تعقیب یک تکه کاغذ نقره ای در باد است
[ترجمه گوگل]مدیر خود را به یاد داشته باشید در دیدن قاضی 14 ساله در دادگاه خود گفت: 'او به نظر آرام و طبیعی در پارک به عنوان یک سگ تعقیب یک قطعه کاغذ نقره ای در باد است

10. A few big predators have memorably beaten the odds, at least for a while.
[ترجمه ترگمان]یک شکارچی بزرگ، حداقل برای مدتی، شانس را به طور جالبی مورد ضرب و شتم قرار داد
[ترجمه گوگل]چند شکارچی بزرگ شانس به یاد ماندنی را به حداقل رسانده اند

11. As the notedJapan expert Cole Porter memorably put it: "It's Too Darn Hot. "
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک متخصص notedJapan، کول پرتر آن را بیان کرد: \"خیلی داغ است\"
[ترجمه گوگل]همانطور که کول پورتر، متخصص جاپان اشاره کرد، به یاد ماندنی می گوید: 'این خیلی داغ است '

12. One profile memorably likened the firm to a "great vampire squid wrapped around the face of humanity, relentlessly jamming its blood funnel into anything that smells like money.
[ترجمه ترگمان]یکی از پروفایل که بطرز جالبی شرکت را به \" هشت پا بزرگ خون آشام متصل می کند که دور چهره انسانیت پیچیده شده، و در هر چیزی که بوی پول می دهد، قیف خون اش را به درون هر چیزی که بوی پول می دهد پرت می کند
[ترجمه گوگل]یکی از مشخصات به یاد ماندنی این شرکت را به 'سنگ قبر خون آشامی بزرگ که در اطراف بشریت پیچیده شده است، به طور بی نهایت میل می کند تا خون آن را به چیزی که بوی مانند پول می بخشد، تحمیل کند

13. A tagline is a slogan which succinctly, memorably, and descriptively sums up a company or product.
[ترجمه ترگمان]یک شعار یک شعار است که به طور خلاصه، بطرز جالبی، و descriptively یک شرکت یا محصول را جمع می کنند
[ترجمه گوگل]یک شعار شعار است که به طور خلاصه، به یاد ماندنی و توصیفی یک شرکت یا محصول را جمع آوری می کند


کلمات دیگر: