کلمه جو
صفحه اصلی

gouged

انگلیسی به فارسی

خرد شده، گول زدن، با اسکنه کندن، در اوردن، کندن، بزور ستاندن


انگلیسی به انگلیسی

• cut, carved, chiseled; dug out, forcefully scooped out; defrauded, swindled

جملات نمونه

1. he regularly gouged his customers
او مرتبا زیادی پای مشتری هایش حساب می کرد.

2. the students had gouged their names on the desks
شاگردان اسم های خود را روی میزها کنده بودند.

3. teymoor ordered his eyes to be gouged out
تیمور دستور داد چشمانش را در بیاورند.


کلمات دیگر: