کلمه جو
صفحه اصلی

thousandth


معنی : یک هزارم، یک هزار، هزارم
معانی دیگر : هزارمین، هزاره

انگلیسی به فارسی

یک هزارم، یک هزار، هزارم


هزارم، یک هزارم، یک هزار


انگلیسی به انگلیسی

• one of a thousand equal parts of something, the thousandth member of a series
being number one thousand in a sequence
the thousandth item in a series is the one that you count as number one thousand.
a thousandth is one of a thousand equal parts of something.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] هزارم، یک هزارم

مترادف و متضاد

یک هزارم (صفت)
thousandth

یک هزار (صفت)
thousandth

هزارم ()
thousandth

جملات نمونه

1. the thousandth anniversary of khayyam
بزرگداشت هزاره ی خیام

2. The magazine has just published its six thousandth edition.
[ترجمه ترگمان]این مجله با چاپ شش هزارمین نسخه خود را منتشر کرده است
[ترجمه گوگل]این مجله فقط نسخه شش هزارم را منتشر کرده است

3. The phone rings for the thousandth time.
[ترجمه ترگمان]تلفن برای هزارمین بار زنگ می زند
[ترجمه گوگل]تلفن برای هزاران بار صدا می زند

4. One ten thousandth of a gram of their poison is enough to kill a man.
[ترجمه ترگمان]برای کشتن یک نفر یک ده هزارم آن زهر به اندازه کافی برای کشتن یک مرد کافی است
[ترجمه گوگل]یک دهم هزارم گرم از سم آنها برای کشتن یک انسان کافی است

5. A millimeter is one - thousandth of a meter.
[ترجمه ترگمان]یک میلیمتر یک هزارم متر است
[ترجمه گوگل]یک میلیمتر یک هزارم متر است

6. For the thousandth time, there's no such thing as ghosts.
[ترجمه ترگمان]برای هزارمین بار، چیزی به نام ارواح وجود نداره
[ترجمه گوگل]برای بار هزارم، چیزی مثل ارواح وجود ندارد

7. I told him for the thousandth time.
[ترجمه ترگمان]برای بار هزارم به او گفتم:
[ترجمه گوگل]من برای هزاران بار به او گفتم

8. For the thousandth time, he relived the nightmare of his capture.
[ترجمه ترگمان]برای هزارم بار به کابوس اسارت خود می اندیشید
[ترجمه گوگل]برای بار هزارم، کابوس از دستگیری او را تحمل کرد

9. Their cost is only one thousandth of imported diamond tool.
[ترجمه ترگمان]هزینه آن ها تنها یک هزارم ابزار الماس وارداتی است
[ترجمه گوگل]هزینه آنها فقط یک هزارم ابزار الماس وارداتی است

10. A unit of potential difference equal to one thousandth ( - 3 ) of a volt.
[ترجمه ترگمان]یک واحد اندازه گیری پتانسیل برابر با یک هزارم (- ۳)یک ولتی است
[ترجمه گوگل]یک واحد اختلاف پتانسیل برابر با یک هزارم (-3) ولت است

11. Each day, we will be charged for thousandth of the contract amount.
[ترجمه ترگمان]هر روز برای هزارمین بار قراردادی به ما پرداخت خواهد شد
[ترجمه گوگل]هر روز مبلغ 000 تومان از مبلغ قرارداد محاسبه می شود

12. A micrometer is one thousandth of one millimeter.
[ترجمه ترگمان]A یه هزارم یه میلیمتر
[ترجمه گوگل]یک میکرومتر یک هزارم یک میلیمتر است

13. A dust particle weighs only a thousandth of a gram.
[ترجمه ترگمان]یک ذره گرد و غبار فقط یک هزارم یک گرم وزن دارد
[ترجمه گوگل]ذرات گرد و غبار تنها یک هزارم گرم است

14. Mil: One - thousandth of an inch.
[ترجمه ترگمان]یک هزارم!
[ترجمه گوگل]میل یکصد و پنجاه اینچ

15. One nanosecond is equal to one - thousandth of one - millionth of one second.
[ترجمه ترگمان]یک ثانیه برای یک هزارم یک هزارم از یک هزارم ثانیه برابری می کند
[ترجمه گوگل]یک نانوسکونه برابر با یک هزارم ثانیه از یک میلیونم ثانیه است

the thousandth anniversary of Khayyam

بزرگداشت هزاره‌ی خیام



کلمات دیگر: