کلمه جو
صفحه اصلی

semicircle


معنی : نیمدایره
معانی دیگر : نیم پرهون، منحنی، چول، نیم دایره تشکیل دادن

انگلیسی به فارسی

نیم‌دایره، نیم‌دایره تشکیل دادن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: semicircular (adj.), semicircularly (adv.)
(1) تعریف: one half of a circle.

(2) تعریف: any arrangement or shape that takes the form of half of a circular arc.

• half of a circle
a semicircle is one half of a circle.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] نیم دایره
[ریاضیات] نیم دایره

مترادف و متضاد

نیمدایره (اسم)
semicircle

جملات نمونه

1. We arranged the chairs in a semicircle.
[ترجمه ترگمان]ما صندلی ها را به صورت نیم دایره تنظیم کردیم
[ترجمه گوگل]ما صندلی ها را در یک نیم خط قرار دادیم

2. The village was formed of semicircle huts.
[ترجمه ترگمان]دهکده ای از کلبه های نیم دایره تشکیل شده بود
[ترجمه گوگل]این روستا از کلبه های نیمه گرد بود

3. About 50 children sat in a semicircle around me.
[ترجمه ترگمان]حدود ۵۰ بچه دور من نشسته بودند
[ترجمه گوگل]حدود 50 کودک اطراف من در نیمکره نشسته بودند

4. We sat in a semicircle round the fire.
[ترجمه ترگمان]در اطراف آتش نشستیم
[ترجمه گوگل]ما در نیمه گرد دور آتش زدیم

5. We sat in a semicircle facing the teacher.
[ترجمه ترگمان]به صورت نیم دایره در مقابل معلم نشستیم
[ترجمه گوگل]ما در یک نیمکره با معلم مواجه شدیم

6. We sat in a semicircle about the fire.
[ترجمه ترگمان]در اطراف آتش نشستیم
[ترجمه گوگل]ما در نیمکره در مورد آتش سوزی نشسته ایم

7. He indicated a semicircle with a radius of about thirty miles.
[ترجمه ترگمان]او یک نیم دایره با شعاع حدود سی میل نشان داد
[ترجمه گوگل]او یک نیمکره با شعاع حدود سی مایل نشان داد

8. Grouped around one car in a respectful semicircle, they stared, their eyes fixed to one window.
[ترجمه ترگمان]یک اتومبیل را به صورت نیم دایره دور یک اتومبیل گرد کردند و به یک پنجره خیره شدند
[ترجمه گوگل]در اطراف یک ماشین در نیمکره احترام تقسیم شده، آنها خیره شدند، چشمشان به یک پنجره ثابت شد

9. I backed around in a semicircle, looking for a way out.
[ترجمه ترگمان]به صورت نیم دایره دور شدم و دنبال راهی می گشتم
[ترجمه گوگل]من در اطراف یک نیمکره پشت سر گذاشتم، به دنبال راهی بیرون رفتم

10. We all gathered on chairs in a semicircle round the hearth.
[ترجمه ترگمان]همه ما روی صندلی های نیم دایره در کنار بخاری جمع شدیم
[ترجمه گوگل]همه ما در صندلی ها در یک نیمکره دور گردو جمع شده بودند

11. A semicircle of chairs faced his desk.
[ترجمه ترگمان]نیم دایره ای از صندلی ها روی میز کنار میز نشسته بود
[ترجمه گوگل]نیم کره صندلی با میز خود روبرو شد

12. The line formed a two-mile semicircle along the bank of a small creek that was fringed with woods.
[ترجمه ترگمان]خط دو مایل از کناره نهر کوچکی که حاشیه جنگل را پوشانده بود تشکیل داده بودند
[ترجمه گوگل]این خط نیم کره ای دو مایل در امتداد یک حوضچه کوچک که با جنگل های گودال بود، تشکیل شد

13. I looked through the window, a large semicircle that extended almost to the ceiling.
[ترجمه ترگمان]از پنجره نگاهی به صورت نیم دایره بزرگی که تقریبا به سقف دوخته شده بود، انداختم
[ترجمه گوگل]من از طریق پنجره نگاه کردم، نیم کره ای بزرگ که تقریبا به سقف گسترش یافته بود

14. Behind the beach is a huge semicircle of limestone cliffs.
[ترجمه ترگمان]پشت ساحل یک نیم دایره عظیم از سنگ های آهکی وجود دارد
[ترجمه گوگل]پشت ساحل یک نیمکره بزرگ از صخره های سنگ آهک است

15. The porch is a semicircle of giant Ionic columns running the full height of the house.
[ترجمه ترگمان]ایوان یک نیم دایره از ستون های لونیکی بزرگ است که ارتفاع کامل خانه را اداره می کنند
[ترجمه گوگل]حیاط یک نیمکره ستون های یونیک غول پیکر است که ارتفاع کامل خانه را در خود دارد

پیشنهاد کاربران

نیم دایره


کلمات دیگر: