1. he doesn't tolerate any criticism
او تحمل هیچگونه خرده گیری را ندارد.
2. we must tolerate each other's foibles
ما باید عیوب جزئی یکدیگر را تحمل کنیم.
3. he could not tolerate the smell of garlic without a feeling of disgust
بدون احساس بیزاری نمی توانست بوی سیر را تحمل کند.
4. i will not tolerate any intrusions into my private life
هیچگونه دخالت در امور شخصی خودم را تحمل نخواهم کرد.
5. she could not tolerate the extreme heat of kashan
او تاب تحمل گرمای شدید کاشان را نداشت.
6. they did not tolerate religious dissent
آنان مخالفت با مذهب را تحمل نمی کردند.
7. i can no longer tolerate your strange behaviour
دیگر تاب تحمل رفتار عجیب و غریب شما را ندارم.
8. i could no longer tolerate his chatter
بیش از آن تاب تحمل وراجی او را نداشتم.
9. javad could no longer tolerate his wife's constant criticisms
جواد دیگر تاب (تحمل) خرده گیری دائم زنش را نداشت.
10. some people can not tolerate penicillin
برخی مردم نسبت به پنی سیلین حساسیت دارند.
11. be forewarned; i will not tolerate lying!
از حالا بدانید ـ دروغ را تحمل نخواهم کرد!
12. it got so that i could not tolerate him anymore
کار به جایی رسید که دیگر نمی توانستم او را تحمل کنم.
13. personnel matters are my bailiwick and i will not tolerate any interference!
امور کارگزینی تحت تصدی من است و هیچگونه مداخله ای را تحمل نخواهم کرد!
14. She refused to tolerate being called a liar.
[ترجمه ترگمان]او حاضر نشد تحمل کند که او را دروغگو خطاب کنند
[ترجمه گوگل]او از تحمل دروغگویی نام برد
15. You have destroyed my ability to tolerate idiots.
[ترجمه ترگمان]تو توانایی منو برای تحمل این احمق ها از بین بردی
[ترجمه گوگل]شما توانایی من را برای تحقق احمق ها نابود کرده اید
16. The harass-ment had become too much to tolerate and he decided to move out.
[ترجمه ترگمان]آزار و آزار بیش از حد تحمل کرده بود و تصمیم گرفت حرکت کند
[ترجمه گوگل]آزار و اذیت بیش از حد به تحمل تبدیل شده است و او تصمیم به حرکت است
17. We simply will not tolerate vigilante groups on our streets.
[ترجمه ترگمان]ما به سادگی گروه های متعصب در خیابان های خود را تحمل نمی کنیم
[ترجمه گوگل]ما گروه های هواداران را در خیابان های ما تحمل نمی کنیم
18. Match officials should not tolerate such behaviour but instead enforce the laws of the game.
[ترجمه ترگمان]مقامات مسابقه نباید چنین رفتاری را تحمل کنند اما به جای آن قوانین بازی را اجرا کنند
[ترجمه گوگل]مسئولان مسابقه باید این رفتار را تحمل نکنند بلکه قوانین بازی را اجرا کنند
19. The Party does not tolerate dissenters in its ranks.
[ترجمه ترگمان]حزب مخالفان را در صفوف خود تحمل نمی کند
[ترجمه گوگل]حزب مخالفان را در صفوف خود تحمل نمی کند
20. She did not tolerate press intrusion into her private life.
[ترجمه ترگمان]او تاب ورود به زندگی خصوصی خود را نداشت
[ترجمه گوگل]او تحریم مطبوعات را به زندگی خصوصی خود تحمل نمی کرد
21. The body cannot tolerate such large amounts of radiation.
[ترجمه ترگمان]بدن نمی تواند چنین مقدار زیادی تشعشع را تحمل کند
[ترجمه گوگل]بدن نمی تواند چنین مقدار زیادی از تابش را تحمل کند