کلمه جو
صفحه اصلی

unproved

انگلیسی به فارسی

ناتمام


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of proved.

• not proved, unsubstantiated, not demonstrated conclusively

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] اثبات نشده، ثابت نشده

جملات نمونه

1. A scientist never presupposes the truth of an unproved fact.
[ترجمه ترگمان]یک دانشمند هرگز حقیقت یک حقیقت را پیش بینی نمی کند
[ترجمه گوگل]یک دانشمند هیچگاه حقیقت یک واقعیت غلط را پیش بینی نمی کند

2. If people want to prescribe unproved forms of treatment, or to receive them, that is their choice.
[ترجمه ترگمان]اگر مردم بخواهند unproved مختلفی برای درمان تجویز کنند، یا آن ها را دریافت کنند، این انتخاب آن ها است
[ترجمه گوگل]اگر مردم می خواهند فرم های نامشخص درمان را تجویز کنند یا اینکه آنها را دریافت کنند، این انتخاب آنهاست

3. Three of these four objects have possible, but unproved, associations with young supernova remnants.
[ترجمه ترگمان]سه مورد از این چهار شی ممکن است، اما unproved ها، associations با بقایای جوان ابر نو اختر
[ترجمه گوگل]سه مورد از این چهار اشیاء ممکن است، اما نامفهوم، ارتباط با باقی مانده ابرنواختر جوان است

4. Characterized by an authoritative, arrogant assertion of unproved or unprovable principles.
[ترجمه ترگمان]ادعای غرور آمیز و authoritative از اصول unproved یا اصول اخلاقی
[ترجمه گوگل]اظهارنظر معتبر و متکبر از اصول ناکافی و غیر قابل اثبات مشخص شده است

5. Conclusion Respiratory of asthma children can be unproved with the use of Terbutaline and Salbutamol aerosols inhalation which R5 was more sensitive.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری تنفسی کودکان مبتلا به آسم می تواند با استفاده از Terbutaline and و Salbutamol aerosols که R۵ حساس تر است، به کار رود
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری تنفس کودکان مبتلا به آسم می تواند با استفاده از استنشاق اسپری بوتالین و اسپری های سالبوتامول که R5 حساسیت بیشتری دارد، نتواند اثبات شود

6. His thesis was unproved and inaccurate on many accounts.
[ترجمه ترگمان]پایان نامه او unproved و نادرست در بسیاری از حساب ها بود
[ترجمه گوگل]پایان نامه او بر روی بسیاری از حسابها غلط و نادرست بود

7. Many home remedies for burns are unproved, but honey seems to soothe small burns.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از درمان های خانگی برای سوختگی unproved هستند اما به نظر می رسد عسل سوختگی های کوچک را تسکین می دهد
[ترجمه گوگل]بسیاری از داروهای خانگی برای سوختگی از بین رفته اند اما عسل به نظر می رسد سوختگی های کوچک را تسکین دهد

8. It was both unproved and unprovable.
[ترجمه ترگمان]هم ون unproved و هم unprovable بود
[ترجمه گوگل]این هر دو ناتوان و غیر قابل اثبات بود

9. The practice application shows that the unproved algorithm gains good effect.
[ترجمه ترگمان]کاربرد عملی نشان می دهد که الگوریتم unproved تاثیر خوبی دارد
[ترجمه گوگل]برنامه تمرینی نشان می دهد که الگوریتم نتواند اثرات خوبی داشته باشد

10. The wholesale houses are not openhanded with credit for unproved shops.
[ترجمه ترگمان]خانه های عمده فروشی با اعتبار دکان های unproved تزیین نشده اند
[ترجمه گوگل]خانه های عمده فروشی با اعتبار برای مغازه های نامناسب باز نمی شود

11. The dry ash handling system of the power plant is unproved in this dissertation.
[ترجمه ترگمان]سیستم کنترل خاکستر خشک کارخانه برق در این مقاله مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]سیستم خلبان خاکستر نیروگاه در این پایان نامه اثبات نشده است


کلمات دیگر: