کلمه جو
صفحه اصلی

tend to

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] میل کردن به

پیشنهاد کاربران

Like to do something
Want to do something

متمایل بودن

تعیین کردن

پرستاری کردن از

خواستن /دوست داشتن

تمایل داشتن

تمایل داشتن/خواستن
معمولا
مراقبت کردن

تمایل داشتن به

معمولا

to be inclined or have a tendency to do something
to focus or apply one's attention to someone or something
to take care of someone or something

اغلب

Usually do it

گرایش به

1 - معمولا2 - تمایل داشتن به، گرایش داشتن به

محتمل بودن ( اغلب )
We tend to get cold winters اغلب زمستانهای سردی داریم. ( محتمل است. . . )

میل و رغبت به انجام کاری داشتن
در معرض و مستعد و مهیا بودن برای چیزی
تغییر جهت یا تغییر عقیده دادن




Tend to somebody
مراقبت کردن

منجر به

انتظار می رود

رسیدگی کردن
مراقبت کردن
پرستاری کردن

Would you mind waiting? I'm tending to another customer at the moment

Nurses tended to the injured


منجر شدن به

سوق دادن به

To see to
رسیدگی کردن به . . .

یکی از اساتید می گفت اگر فاعل جمله شی ء باشد tend to یعنی معمولا ولی درغیر این صورت معنی تمایل داشتن می دهد

For example
People tend to think that the problem will never effect them.
مردم اغلب فکر میکنن که این مشکل هیچ وقت اون ها رو تحت تاثیر قرار نمیده

to tend to do something میل داشتن به انجام کاری
to tend to be something معمولا . . . . بودن
Men tend to be taller than women
مردان معمولاً [به طور معمول] از زنان بلندقدتر هستند.

وابسته


کلمات دیگر: