1. You shouldn't throw up a chance like that!
[ترجمه ایمان] شما نباید همچین فرصتی را از دست بدهید.
[ترجمه ترگمان]تو نباید همچین ریسکی بکنی!
[ترجمه گوگل]شما نباید این شانس را بکشید!
2. Red and yellow help to throw up the other colours in the design.
[ترجمه R.F.] قرمز و زرد نسبت به رنگهای دیگه در ساخت و طراحی کمک میکنه
[ترجمه ترگمان]قرمز و زرد به بالا انداختن رنگ های دیگر در طراحی کمک می کند
[ترجمه گوگل]قرمز و زرد کمک می کند تا رنگ های دیگر را در طراحی پرتاب کند
3. The arrangement may throw up problems in other areas.
[ترجمه GreyBoy] این چینش ( آرایش ) ممکن است مشکلاتی را در مناطق دیگر به بار آورد.
[ترجمه ترگمان]این آرایش ممکن است مشکلاتی را در مناطق دیگر ایجاد کند
[ترجمه گوگل]این برنامه ممکن است مشکلات را در مناطق دیگر پرتاب کند
4. The smell made me want to throw up.
[ترجمه ترگمان] بو منو مجبور کرد که بالا بیارم
[ترجمه گوگل]بوی باعث شد من می خواستم پرتاب کنم
5. Don't throw up your education by leaving now.
[ترجمه R.F.] درحال حاضر از تحصیلاتت صرف نظر نکن.
[ترجمه ترگمان]همین الان education رو بالا نیار
[ترجمه گوگل]با رفتن به حال خود، آموزش خود را پرتاب نکنید
6. Why did you throw up such a good job?
[ترجمه canopus] چرا همچین شغل خوبی رو ترک کردی؟؟
[ترجمه ترگمان]چرا همچین کار خوبی کردی؟
[ترجمه گوگل]چرا این کار خوب را انجام دادی؟
7. They used old lumber to throw up a hut.
[ترجمه ترگمان]آن ها از الوار کهنه استفاده می کردند تا یک کلبه بسازند
[ترجمه گوگل]آنها از چوب قدیمی استفاده می کردند تا یک کلبه پرتاب کنند
8. When I get seasick, I throw up my food.
[ترجمه ترگمان]، وقتی دریا زده میشم غذام رو بالا میارم
[ترجمه گوگل]وقتی من دریایی را می بینم، غذای من را پرتاب می کنم
9. I normally throw up at the mere mention of footy management, but Soccer Rivals is darn good.
[ترجمه ترگمان]معمولا به محض اشاره به مدیر اجرایی پا پا بالا می اندازم، اما رقابت فوتبال خیلی خوبه
[ترجمه گوگل]من به طور معمول با اشاره به مدیریت پا می پرید، اما رقبا فوتبال رضایت بخش است
10. It made me want to throw up.
[ترجمه ترگمان] باعث شد بخوام بالا بیارم
[ترجمه گوگل]این باعث شد من می خواستم پرتاب کنم
11. Rob managed to throw up twice and I felt decidedly off.
[ترجمه ترگمان]راب دو بار سعی کرد دو بار بالا بیاورد و من احساس کردم که کاملا گیج شده ام
[ترجمه گوگل]راب موفق به پرتاب کردن دو بار و من احساس به طور اتفاقی
12. I wanted to throw up, pass out, scream and cry at the same time.
[ترجمه ترگمان]می خواستم بالا بیاورم، بی هوش شوم، جیغ بکشم و همزمان فریاد بزنم
[ترجمه گوگل]من می خواستم پرتاب، گذراندن، فریاد و گریه در همان زمان
13. The smell is so terrible you want to throw up.
[ترجمه ترگمان]بو خیلی وحشتناکه که میخوای بالا بیاری
[ترجمه گوگل]بوی خیلی وحشتناک است که می خواهید پرتاب کنید
14. If you want to throw up, feel free to now, if that would make you feel any better.
[ترجمه ترگمان]اگر می خواهید آن را رها کنید، حالا احساس آزادی کنید، اگر این باعث می شود که شما احساس بهتری داشته باشید
[ترجمه گوگل]اگر می خواهید پرتاب کنید، در حال حاضر احساس راحتی کنید، در صورتی که این احساس شما را بهتر کند