کلمه جو
صفحه اصلی

throw up


معنی : قی کردن، بلند کردن، کناره گیری کردن از
معانی دیگر : 1- قی کردن، بالا آوردن، استفراغ کردن 2- صرفنظر کردن، رها کردن 3- (با شتاب) ساختن، برپا کردن

انگلیسی به فارسی

با شتاب ساختن


به پا کردن


پرتاب کردن، کناره گیری کردن از، بلند کردن، قی کردن


انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to bring up food and liquid from your stomach through your mouth; vomit.

- He was very sick during the night and threw up several times.
[ترجمه Reza.fanihagh] اوشبها بشدت بیمار میشد و درطول شب چندبار استفراغ میکرد
[ترجمه ترگمان] شب ها خیلی مریض می شد و چندین بار بالا می آمد
[ترجمه گوگل] او در طول شب بسیار مریض بود و بارها چند بار پرتاب کرد

• vomit; remove from being among; give up; build rapidly

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] پرتاب شدن

مترادف و متضاد

قی کردن (فعل)
regurgitate, eructate, spew, cat, vomit, retch, throw up

بلند کردن (فعل)
steal, remove, rear, raise, enhance, extol, lift, heave, pick up, elevate, exalt, pedestal, ennoble, heighten, enthrone, heft, hoist, hoist up, throw up, upraise

کناره گیری کردن از (فعل)
throw up

regurgitate


Synonyms: barf, be sick, blow grits, blow lunch, bring up, disgorge, drive a truck, gag, heave, hurl, pray to the porcelain god, puke, puke, ralph, regurgitate, retch, spew, spit up, toss one's cookies, upchuck, upchuck, urp, vomit, vomit, be nauseous


build quickly


Synonyms: build overnight, jerrybuild, knock together, patch, put together, roughcast, roughhew, run up, slap together, throw together


Antonyms: destroy, raze, tear down


Vomit


جملات نمونه

1. You shouldn't throw up a chance like that!
[ترجمه ایمان] شما نباید همچین فرصتی را از دست بدهید.
[ترجمه ترگمان]تو نباید همچین ریسکی بکنی!
[ترجمه گوگل]شما نباید این شانس را بکشید!

2. Red and yellow help to throw up the other colours in the design.
[ترجمه R.F.] قرمز و زرد نسبت به رنگهای دیگه در ساخت و طراحی کمک میکنه
[ترجمه ترگمان]قرمز و زرد به بالا انداختن رنگ های دیگر در طراحی کمک می کند
[ترجمه گوگل]قرمز و زرد کمک می کند تا رنگ های دیگر را در طراحی پرتاب کند

3. The arrangement may throw up problems in other areas.
[ترجمه GreyBoy] این چینش ( آرایش ) ممکن است مشکلاتی را در مناطق دیگر به بار آورد.
[ترجمه ترگمان]این آرایش ممکن است مشکلاتی را در مناطق دیگر ایجاد کند
[ترجمه گوگل]این برنامه ممکن است مشکلات را در مناطق دیگر پرتاب کند

4. The smell made me want to throw up.
[ترجمه ترگمان] بو منو مجبور کرد که بالا بیارم
[ترجمه گوگل]بوی باعث شد من می خواستم پرتاب کنم

5. Don't throw up your education by leaving now.
[ترجمه R.F.] درحال حاضر از تحصیلاتت صرف نظر نکن.
[ترجمه ترگمان]همین الان education رو بالا نیار
[ترجمه گوگل]با رفتن به حال خود، آموزش خود را پرتاب نکنید

6. Why did you throw up such a good job?
[ترجمه canopus] چرا همچین شغل خوبی رو ترک کردی؟؟
[ترجمه ترگمان]چرا همچین کار خوبی کردی؟
[ترجمه گوگل]چرا این کار خوب را انجام دادی؟

7. They used old lumber to throw up a hut.
[ترجمه ترگمان]آن ها از الوار کهنه استفاده می کردند تا یک کلبه بسازند
[ترجمه گوگل]آنها از چوب قدیمی استفاده می کردند تا یک کلبه پرتاب کنند

8. When I get seasick, I throw up my food.
[ترجمه ترگمان]، وقتی دریا زده میشم غذام رو بالا میارم
[ترجمه گوگل]وقتی من دریایی را می بینم، غذای من را پرتاب می کنم

9. I normally throw up at the mere mention of footy management, but Soccer Rivals is darn good.
[ترجمه ترگمان]معمولا به محض اشاره به مدیر اجرایی پا پا بالا می اندازم، اما رقابت فوتبال خیلی خوبه
[ترجمه گوگل]من به طور معمول با اشاره به مدیریت پا می پرید، اما رقبا فوتبال رضایت بخش است

10. It made me want to throw up.
[ترجمه ترگمان] باعث شد بخوام بالا بیارم
[ترجمه گوگل]این باعث شد من می خواستم پرتاب کنم

11. Rob managed to throw up twice and I felt decidedly off.
[ترجمه ترگمان]راب دو بار سعی کرد دو بار بالا بیاورد و من احساس کردم که کاملا گیج شده ام
[ترجمه گوگل]راب موفق به پرتاب کردن دو بار و من احساس به طور اتفاقی

12. I wanted to throw up, pass out, scream and cry at the same time.
[ترجمه ترگمان]می خواستم بالا بیاورم، بی هوش شوم، جیغ بکشم و همزمان فریاد بزنم
[ترجمه گوگل]من می خواستم پرتاب، گذراندن، فریاد و گریه در همان زمان

13. The smell is so terrible you want to throw up.
[ترجمه ترگمان]بو خیلی وحشتناکه که میخوای بالا بیاری
[ترجمه گوگل]بوی خیلی وحشتناک است که می خواهید پرتاب کنید

14. If you want to throw up, feel free to now, if that would make you feel any better.
[ترجمه ترگمان]اگر می خواهید آن را رها کنید، حالا احساس آزادی کنید، اگر این باعث می شود که شما احساس بهتری داشته باشید
[ترجمه گوگل]اگر می خواهید پرتاب کنید، در حال حاضر احساس راحتی کنید، در صورتی که این احساس شما را بهتر کند

پیشنهاد کاربران

بالا آوردن ( حالت تهوع )

به وجود آوردن، برانگیختن، به پا کردن

از دست دادن

بالا آوردن
vomit , be sick

بالا آوردن
Blow one's groceries

ترک کردن ناگهانی شغل یا خونه و . . .

استفراغ کردن


کلمات دیگر: