کلمه جو
صفحه اصلی

verified

انگلیسی به فارسی

تایید شده، مقابله کردن، بازبینی کردن، رسیدگی کردن، تحقیق کردن، ممیزی کردن، محقق کردن، صحت و سقم امری را معلوم کردن


انگلیسی به انگلیسی

• proven to be true, confirmed, substantiated

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] محقق شده، مسلم شده، سازگار، تحقیق شده

جملات نمونه

1. witnesses verified his claim
شهود ادعای او را تایید کردند.

2. I verified the source from which I had that information.
[ترجمه ترگمان]من منبعی را که این اطلاعات را از آن داشتم تایید کردم
[ترجمه گوگل]من منبعی را که از آن اطلاعات داشتم تأیید کردم

3. All those facts verified his innocence.
[ترجمه ترگمان]همه این حقایق بی گناهی او را تایید می کنند
[ترجمه گوگل]همه این حقایق بیگناهی را تایید کرد

4. Later,findings verified the scientist's theory.
[ترجمه ترگمان]بعدا، یافته های این دانشمند تایید شد
[ترجمه گوگل]بعدها، یافته های دانشمندان را تأیید کرد

5. The computer verified that/whether the data was loaded correctly.
[ترجمه ترگمان]کامپیوتر تایید کرد که آیا داده ها به درستی بارگذاری شده است یا خیر
[ترجمه گوگل]کامپیوتر تایید کرد که آیا داده ها به درستی بارگیری شده اند یا خیر

6. The government has not verified any of those reports.
[ترجمه ترگمان]دولت هیچ کدام از این گزارش ها را تایید نکرده است
[ترجمه گوگل]دولت هیچ یک از این گزارش ها را تایید نکرده است

7. Subsequent events verified that his judgement was at fault.
[ترجمه ترگمان]رویداده ای بعدی تایید کردند که قضاوت او مقصر بوده است
[ترجمه گوگل]حوادث بعدی حاکی از آن است که قضاوت او گسل است

8. It is verified that the friendship between our two countries has held fast and will.
[ترجمه ترگمان]تایید شده است که دوستی بین دو کشور به سرعت و اراده انجام شده است
[ترجمه گوگل]ثابت شده است که دوستی بین دو کشور ما به سرعت و اراده برگزار شده است

9. All particulars should be carefully checked and verified; nothing should be taken for granted.
[ترجمه ترگمان]تمام جزئیات را باید به دقت بررسی کرد و تایید کرد؛ هیچ چیز امکان پذیر نبود
[ترجمه گوگل]تمام جزئیات باید با دقت بررسی و تایید شوند هیچ چیز نباید به صورت تصدیق پذیرفته شود

10. The police verified that she had an airtight alibi.
[ترجمه ترگمان]پلیس تایید کرد که اون یه عذر موجه داره
[ترجمه گوگل]پلیس تأیید کرد که او یک آلبیع هوشیار داشته است

11. His statement was verified by several witnesses.
[ترجمه ترگمان]اظهارات وی توسط چندین شاهد تایید شد
[ترجمه گوگل]بیانیه او توسط چند شاهد تأیید شد

12. This agreement was drawn up and verified by a notary.
[ترجمه ترگمان]این موافقت توسط یک سردفتر اسناد رسمی تایید و تایید شد
[ترجمه گوگل]این توافقنامه توسط یک دفتر اسناد رسمی تهیه و تأیید شد

13. Ablation of capsaicin sensitive afferent neurones was verified by a depletion of calcitonin gene related peptide from the gastric corpus wall.
[ترجمه ترگمان]ablation از neurones حساس capsaicin با کاهش ژن calcitonin به نام پپتید عصب gastric تایید شد
[ترجمه گوگل]تخریب نرونهای حساس حساس به کپسایسین با کاهش پپتید مرتبط با ژن کلسیتونین از دیواره جسم معده بررسی شد

14. It is certainly verified experimentally that the sonic clicks produced are both highly structured and directional.
[ترجمه ترگمان]قطعا به طور تجربی تایید شده است که سیگنال های صوتی تولید شده به شدت ساختاریافته و جهت دار هستند
[ترجمه گوگل]مطمئنا ادعا شده است که کلیک های صوتی تولید شده هر دو به شدت ساختار یافته و جهت

15. Self-reports were not verified and the lengths of follow-up were somewhat variable.
[ترجمه ترگمان]گزارش ها خود را تایید نکردند و طول پی گیری آن ها تا حدی متغیر بود
[ترجمه گوگل]گزارش های خود تایید نشد و طول پیگیری تا حدودی متغیر بود

پیشنهاد کاربران

تأیید شده، معتبر

تایید کردن



کلمات دیگر: