کلمه جو
صفحه اصلی

vertically


بطورعمود، راست

انگلیسی به فارسی

عمودی


انگلیسی به انگلیسی

• uprightly, perpendicularly

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] به طور قائم

جملات نمونه

1. The aircraft appeared to dive vertically towards the crowd.
[ترجمه ترگمان]هواپیما به صورت عمودی به سمت جمعیت شیرجه زد
[ترجمه گوگل]این هواپیما ظاهرا به سمت عمودی به طرف جمعیت حرکت کرد

2. Unlike some birds, it does not dive vertically.
[ترجمه ترگمان]برخلاف برخی پرندگان، به صورت عمودی غواصی نمی کند
[ترجمه گوگل]بر خلاف برخی از پرندگان، آن را عمودی غرق نمی کند

3. Cut each bulb in half vertically.
[ترجمه ترگمان]هر حباب را به صورت عمودی ببرید
[ترجمه گوگل]هر لامپ را به صورت عمودی برش دهید

4. The cliffs rose up vertically out of the water.
[ترجمه ترگمان]صخره ها به صورت عمودی از آب بیرون آمدند
[ترجمه گوگل]صخره ها به طور عمودی از آب خارج می شوند

5. Cut the tomatoes in half vertically.
[ترجمه ترگمان]گوجه را به صورت عمودی کم کنید
[ترجمه گوگل]گوجه فرنگی را به نصف عمودی بریزید

6. The human brain is divided vertically down the middle into two hemispheres.
[ترجمه ترگمان]مغز انسان به صورت عمودی به وسط دو نیم کره تقسیم می شود
[ترجمه گوگل]مغز انسان به صورت عمودی به پایین وسط به دو نیمکره تقسیم می شود

7. A wall of rock towered vertically up on one side of the narrow mountain path.
[ترجمه ترگمان]یک دیوار سنگی در یک طرف جاده باریک عمودی قرار داشت
[ترجمه گوگل]دیوار سنگ از طرف یک طرف کوهستان باریک به سمت عمودی حرکت کرد

8. They can be represented vertically, horizontally or be combined with line graphs.
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانند به صورت عمودی، به صورت افقی و یا با گراف های خط نمایش داده شوند
[ترجمه گوگل]آنها می توانند به صورت عمودی، افقی یا با نمودارهای خطی ترکیب شوند

9. Dougal forced it downwards, as nearly vertically as he could manage.
[ترجمه ترگمان]dougal آن را به سمت پایین سوق داد و تقریبا به صورت عمودی که می توانست مدیریت کند
[ترجمه گوگل]Dougal آن را به سمت پایین حرکت داد، تقریبا عمودی که می توانست مدیریت کند

10. Landman's Criterion Calm; smoke rises vertically Direction of wind shown by smoke drift but not by wind vanes.
[ترجمه ترگمان]landman Criterion (landman): دود، جهت باد را به صورت عمودی جهت وزش باد نشان می دهد، اما نه با پره های باد
[ترجمه گوگل]معیار لندن آرام؛ وزش نسیم معتدل وزش باد از شرق با سرعت 7-8 متر / ثانیه، آسمان پوشیده از ابر؛

11. Some diagrams are poorly reproduced and tables printed vertically.
[ترجمه ترگمان]برخی از نمودارها که بصورت عمودی چاپ شده اند و جداول به صورت عمودی چاپ شده اند
[ترجمه گوگل]بعضی از نمودارها ضعیف هستند و جداول به صورت عمودی چاپ می شوند

12. So the designers added external tendons that extend vertically, dividing the skin into segments like a pumpkin.
[ترجمه ترگمان]بنابراین طراحان tendons خارجی را اضافه کردند که به صورت عمودی گسترش می یابند و پوست را به بخش هایی مانند کدوتنبل تقسیم می کنند
[ترجمه گوگل]طراحان افزودند که تاندون های خارجی به طور عمودی گسترش می یابد، پوست را به قسمت هایی مانند یک کدو تقسیم می کند

13. Two stones, standing vertically, mark the spot.
[ترجمه ترگمان]دو سنگ، عمودی ایستاده، نقطه را مشخص می کنند
[ترجمه گوگل]دو سنگ، به صورت عمودی ایستاده، نقطه را علامت گذاری می کنند

14. Huge semi-circular feathers in dazzling hues sprang vertically before sweeping in wide arcs to the ground.
[ترجمه ترگمان]پره ای بسیار گرد و نیمه گرد در رنگ های خیره کننده به صورت عمودی از قبل به سمت پایین پرتاب شدند
[ترجمه گوگل]پرهای نیمه دایمی بزرگ در رنگ های خیره کننده به صورت عمودی قبل از سر خوردن در قوس های گسترده به زمین رشد کرد

پیشنهاد کاربران

عمود، راست، صاف


کلمات دیگر: