خوددار، تودار، محتاط، (ماشین آلات) کامل، بی نیاز به دستگاه های کمکی، با حوصله، جامع، برون بی نیاز
self contained
خوددار، تودار، محتاط، (ماشین آلات) کامل، بی نیاز به دستگاه های کمکی، با حوصله، جامع، برون بی نیاز
انگلیسی به فارسی
خوددار، تودار، با حوصله، محتاط، جامع، برون بی نیاز
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
مشتقات: self-containedly (adv.), self-containedness (n.)
مشتقات: self-containedly (adv.), self-containedness (n.)
• (1) تعریف: having within oneself or within itself all of the qualities, characteristics, or elements that are necessary to survive or function successfully.
• (2) تعریف: keeping one's thoughts and emotions to oneself; reserved; quiet.
• (3) تعریف: having or showing self-control.
• something that is self-contained is complete and separate and does not need help or resources from outside.
a self-contained flat has all its own facilities including a kitchen and bathroom.
a self-contained flat has all its own facilities including a kitchen and bathroom.
دیکشنری تخصصی
[ریاضیات] همه چیز سر خود، خود شمول، بی نیاز
پیشنهاد کاربران
خانه مبله خانه مستقل
مستقل
عاملی با محتوای داخلی و مستقل
مستقل
مجزا
مجزا
درونگرا
خودکفا، مستقل
خودگردان
خودکفا
قسمتی از یک خانه ی بزرگ که سرویس بهداشتی و آشپزخانه جداگانه دارد
خودبسنده، مستقل
خودگنجیده
خودبنیاد
خودبنیاد
[در بریتانیا] ( آپارتمان، خانه ) مستقل؛
( شخص ) مستقل؛ خودکفا؛تودار؛ خوددار
( دستگاه ) کامل
( شخص ) مستقل؛ خودکفا؛تودار؛ خوددار
( دستگاه ) کامل
کلمات دیگر: