unsolvable

1. Conflicts long thought to be unsolvable are moving toward resolution.

[ترجمه ترگمان]تضادها اغلب تصور می کنند که unsolvable در حال حرکت به سمت حل و فصل هستند
[ترجمه گوگل]درگیری هایی که مدتها فکر می کردند غیر قابل حل هستند، به سمت حل و فصل حرکت می کنند

2. This is no unsolvable problem if we take it wise 1 y and courageously.

[ترجمه ترگمان]اگر ما آن را ۱ y و شجاعانه بگذاریم هیچ مشکلی وجود ندارد
[ترجمه گوگل]این یک مشکل جدی نیست اگر ما آن را عاقل 1 y و شجاع

3. Here the subject constitutes an unsolvable challenge to the blind world that surrounds him.

[ترجمه ترگمان]در اینجا موضوع یک چالش بزرگ برای دنیای کور است که او را احاطه کرده است
[ترجمه گوگل]در اینجا موضوع به چالشی غیر قابل حل برای جهان کور که او را احاطه کرده است، ایجاد می کند

4. This is no unsolvable problem if we take it wisely and courageously.

[ترجمه ترگمان]این مشکل غیرقابل حل نیست اگر ما این رو عاقلانه و شجاعانه قبول کنیم
[ترجمه گوگل]اگر ما آن را عاقلانه و شجاعانه درک کنیم، هیچ مشکلی قابل حل نیست

5. This is no unsolvable problem if we face it wisely and courageously.

[ترجمه ترگمان]این مشکل غیرقابل حل نیست اگه ما عاقلانه و با شجاعت روبرو بشیم
[ترجمه گوگل]اگر ما آن را عاقلانه و شجاع با آن روبرو شویم، هیچ مشکلی قابل حل نیست

6. Public finance had long presented problems unsolvable or at least unsolved.

[ترجمه ترگمان]تامین مالی دولتی مشکلات زیادی در این زمینه یا حداقل حل نشده داشته است
[ترجمه گوگل]مالیات های دولتی مشکلی را حل کرده اند یا حداقل حل نشده اند

7. I don't know. I think this is an unsolvable problem.

[ترجمه ترگمان]- نمی دونم فکر کنم این یه مشکل غیرقابل حل باشه
[ترجمه گوگل]من نمی دانم من فکر می کنم این یک مشکل غیر قابل حل است

8. This problem is unsolvable, no matter how powerful the machine used is.

[ترجمه ترگمان]این مشکل unsolvable است، مهم نیست ماشین مورد استفاده چقدر قدرتمند باشد
[ترجمه گوگل]این مسئله غیرقابل حل است، مهم نیست که چه دستگاهی استفاده می شود

9. None of Russia's problems is unsolvable, but all require strategy and transparency rather than overconfident rhetoric.

[ترجمه ترگمان]هیچ یک از مشکلات روسیه unsolvable نیست، بلکه همه نیازمند استراتژی و شفافیت هستند به جای لفاظی و لفاظی
[ترجمه گوگل]هیچ یک از مشکلات روسیه حل نشده است، اما همه به استراتژی و شفافیت نیاز دارند نه به سخنان بی ادبانه

10. An unsolvable problem of the past might not seem like fertile ground for debate.

[ترجمه ترگمان]یک مشکل بزرگ در گذشته ممکن است برای بحث به نظر برسد
[ترجمه گوگل]یک مشکل غیر قابل حل از گذشته ممکن است به نظر نرسد، زمینه ای برای زمینه بحث و گفتگو است

11. So, what looked like an unsolvable problem was actually a challenge that called for creative solution.

[ترجمه ترگمان]بنابراین، چیزی که شبیه به یک مشکل unsolvable بود در واقع چالشی بود که به دنبال راه حل خلاقانه بود
[ترجمه گوگل]بنابراین، چیزی شبیه یک مشکل غیر قابل حل بود که در واقع یک چالش بود که خواستار راه حل خلاقانه بود

12. Your key planet Saturn is compromised by a quincunx from Neptune now putting you in an unsolvable existential dilemma.

[ترجمه ترگمان]سیاره کلیدی شما زحل توسط یک quincunx از نپتون به خطر می افتد و در حال حاضر شما را به یک معضل وجودی unsolvable تبدیل می کند
[ترجمه گوگل]سیاره کلیدی سیاره شما توسط یک کویینکن از نپتون به خطر انداخته می شود و شما را در یک معضل وجودی غیر قابل حل قرار می دهد

13. Sedimentary bauxite bonanza was formed in stable sedimentary environment with unsolvable medium of sediments under condition.

[ترجمه ترگمان]Sedimentary بوکسیت در محیط رسوبی پایدار با محیط رسوبات unsolvable تحت شرایط تشکیل شده است
[ترجمه گوگل]بنتنزا بوکسیت رسوبی در محدوده رسوبی پایدار با شرایط محیطی غیر قابل حل در رسوبات تشکیل شده است

14. Unlike the other threats Nielsen names, he doesn't offer a solution, so he leaves us with his "us versus them" unsolvable problem, which is unacceptable.

[ترجمه ترگمان]برخلاف سایر تهدیدهای نیلسن، او یک راه حل ارایه نمی دهد، بنابراین او ما را با \"ما درمقابل آن ها\" در مقابل \"مساله unsolvable\" که غیرقابل قبول است، ترک می کند
[ترجمه گوگل]بر خلاف تهدیدات دیگر نامهای نیلسن، او راه حلی ارائه نمیدهد، بنابراین او با مشکل غیر قابل حلش 'ما در برابر آنها' را ترک می کند، که غیرقابل قبول است

انگلیسی به فارسی

انگلیسی به انگلیسی

دیکشنری تخصصی

مترادف و متضاد

جملات نمونه