کلمه جو
صفحه اصلی

self sufficient


خود بس، خودبسنده، مستغنی، بی نیاز از غیر، خوداستوار

انگلیسی به فارسی

خود بس، خودبسنده، مستغنی، بی نیاز از غیر، خوداستوار


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: self-sufficiently (adv.), self-sufficiency (n.)
• : تعریف: dependent solely on oneself for the means of support or survival.
مشابه: independent

- Her children were self-sufficient at an early age.
[ترجمه ترگمان] فرزندان او در سنین پایین خودکفا بودند
[ترجمه گوگل] فرزندان او در سن کودکی خودکفا بودند

• independent, not dependent on others, providing for one's own needs
if a country, group, or person is self-sufficient, they are able to produce or make everything that they need.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] خودکفا

پیشنهاد کاربران

مستقل

خودمختارمستقل

خودگردان در ( سیاست )

متکی به خود

خودکفا

خود بس، بی نیاز، خود بسنده، خودکفا

خودکفایی

Adjective :
خودکفا
بی نیاز
مستقل از دیگران
بدون وابستگی

متکی بر خود

خودبسنده

we become so selfsufficient that we will never need anyone.


کلمات دیگر: