کلمه جو
صفحه اصلی

unemployment compensation


(امریکا) کمک هزینه ی بیکاری (که برای مدت معین به افرادی که از کار بیکار شده اند پرداخت می شود)

انگلیسی به فارسی

(آمریکا) کمک هزینه‌ی بیکاری (که برای مدت معین به افرادی که از کار بیکار شده‌اند پرداخت می‌شود)


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: regular payment of a certain amount of money to an unemployed person by a government agency.

• money given to people without jobs

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] حقوق بیکاری، جبران بیکاری، غرامت بیکاری

جملات نمونه

1. Social security, unemployment compensation, welfare, Medicare, food stamps, and public housing are examples.
[ترجمه ترگمان]امنیت اجتماعی، جبران بیکاری، رفاه، مراقبت های بهداشتی، مهر غذایی، و خانه های عمومی نمونه هایی از آن هستند
[ترجمه گوگل]نمونه سوالات بهداشتی، بیکاری، رفاه، Medicare، تمبر غذا و مسکن عمومی است

2. While unemployment compensation is better than nothing, a job is better than either.
[ترجمه ترگمان]در حالی که نرخ بیکاری از هیچ چیز بهتر است، اما یک شغل بهتر از آن است
[ترجمه گوگل]در حالی که جبران خسارت بیکاری بهتر از هیچ چیز نیست، یک کار بهتر از هر دو است

3. Pensions, health insurance, supplementary unemployment compensation have added to the protection.
[ترجمه ترگمان]حقوق بازنشستگی، بیمه سلامت، جبران بیکاری مکمل به این حمایت افزوده است
[ترجمه گوگل]حقوق بازنشستگی، بیمه درمانی، وجوه بیکاری مکمل، به حفاظت اضافه شده است

4. And by collecting unemployment compensation, laid-off workers can continue spending, keeping the overall economy from slumping further.
[ترجمه ترگمان]و با جمع آوری غرامت بیکاری، کارگران اخراج شده می توانند به خرج خود ادامه دهند و اقتصاد کلی را از خود پایین نگه دارند
[ترجمه گوگل]و با جمع آوری جبران خسارات بیکاری، کارگران بازنشسته می توانند هزینه های خود را ادامه دهند و اقتصاد کل را از بیشتر شدن بیشتر حفظ کنند

5. First, "automatic stabilizers" (such as unemployment compensation) came into play during the recession.
[ترجمه ترگمان]اول اینکه \"stabilizers اتوماتیک\" (مانند جبران بیکاری)در زمان رکود وارد عمل شد
[ترجمه گوگل]اول، 'تثبیت کننده های خودکار' (مانند جبران خسارت بیکاری) در طول رکود اقتصادی بازی کرد

6. He says in some cases "senseless" rules cut unemployment compensation to people who sign up for education and training to prepare them for future jobs.
[ترجمه ترگمان]او می گوید که در برخی موارد، قوانین \"بی معنی\" به افرادی که برای آموزش و آموزش ثبت نام می کنند تا آن ها را برای مشاغل آینده آماده کنند، کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]او می گوید در بعضی موارد، قوانین بی معنی، حقوق بیکاری را برای افرادی که برای تحصیل و آموزش آماده ثبت نام برای مشاغل آتی هستند، کاهش می دهد

7. "It is a testament to making sure unemployment compensation is available, making sure we are looking out for people who have lost their jobs," she said.
[ترجمه ترگمان]وی گفت: \" حصول اطمینان از اینکه ما به دنبال افرادی هستیم که شغل خود را از دست داده اند، این یک گواهی برای اطمینان از اینکه میزان بیکاری در دسترس است \"
[ترجمه گوگل]او گفت: 'این یک اظهارنظر درمورد اینکه جبران خسارت بیکاری در دسترس است، اطمینان حاصل شود که ما به دنبال کسانی هستیم که مشاغل خود را از دست داده اند '

8. These include: social security, workers compensation, unemployment compensation, insurance, and retirement benefits.
[ترجمه ترگمان]این موارد عبارتند از: امنیت اجتماعی، جبران کارگران، بیمه بیکاری، بیمه و مزایای بازنشستگی
[ترجمه گوگل]این موارد عبارتند از: تامین اجتماعی، جبران خسارات، بیکاری، بیمه و مزایای بازنشستگی

9. His idea is to cap expenditure on entitlements: the mandatory spending on things like pensions, medical benefits and unemployment compensation.
[ترجمه ترگمان]ایده او صرف مخارج بر روی برنامه های استحقاقی است: مخارج اجباری در مواردی مانند حقوق بازنشستگی، مزایای پزشکی و جبران بیکاری
[ترجمه گوگل]ایده او این است که هزینه های اجباری را برای مواردی مانند حقوق بازنشستگی، مزایای پزشکی و جبران خسارت بیکاری در اختیار بگیرد

10. Of course, at some point, usually twenty-six weeks, the unemployment compensation runs out.
[ترجمه ترگمان]البته، در برخی موارد، معمولا بیست و شش هفته، میزان بیکاری خارج می شود
[ترجمه گوگل]البته، در برخی موارد، معمولا بیست و شش هفته، هزینۀ بیکاری خاتمه می یابد

11. After I lost my job, I started receiving $ 300 a week in unemployment compensation.
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه شغلم را از دست دادم، هفته ای ۳۰۰ دلار حقوق بیکاری دریافت کردم
[ترجمه گوگل]پس از آنکه کار خود را از دست دادم، شروع به دریافت 300 دلار در هفته در پرداخت حقوق بیکاری کردم

12. An employee who was given that choice and chooses resignation can still receive unemployment compensation or file a lawsuit against the boss.
[ترجمه ترگمان]کارمندی که این انتخاب را داده و استعفای خود را انتخاب می کند هنوز می تواند غرامت بیکاری دریافت کند یا پرونده ای بر علیه رئیس دادگاه اقامه کند
[ترجمه گوگل]یک کارمند که این انتخاب را داده است و استعفا را انتخاب می کند، هنوز هم می تواند جبران خسارت بیکاری را دریافت کند یا پرونده ای علیه رئیس صادر کند

13. It would be equally ridiculous to think of taxing only unemployed workers to finance the unemployment compensation payments which they receive.
[ترجمه ترگمان]به همان اندازه مسخره است که تنها به کارگران بی کار مالیات می دهیم تا هزینه های بیکاری که دریافت می کنند را تامین مالی کنیم
[ترجمه گوگل]به همان اندازه مسخره است که فکر کنیم فقط کارگران بیکار را مالی می کنیم تا هزینه های پرداخت بیکاری را که دریافت می کنند تامین کنند

14. His problems started when one of the subcontractors collected unemployment compensation while working at the restaurant, he said.
[ترجمه ترگمان]وی گفت که مشکلات او زمانی آغاز شد که یکی از پیمانکاران فرعی در حین کار در این رستوران غرامت بیکاری را جمع آوری کرد
[ترجمه گوگل]او گفت که مشکلات او زمانی آغاز شد که یکی از قراردادیان، هنگام کار در رستوران، بیکاری را جمع آوری کرد

15. The Labor Department data show the number of Americans signing up for unemployment compensation declined slightly last week (by 000 to a total of 43000).
[ترجمه ترگمان]داده های وزارت کار نشان می دهد که تعداد آمریکایی هایی که برای جبران بیکاری امضا شده اند، در هفته گذشته (در مجموع of نفر)کاهش یافته است
[ترجمه گوگل]داده های اداره کار نشان می دهد که تعداد آمریکایی هایی که برای پرداخت بیکاری ثبت نام کرده اند، در هفته گذشته کمی کاهش یافته اند (از مجموع 000 تا 43000)


کلمات دیگر: