کلمه جو
صفحه اصلی

live with


1- با کسی زندگی کردن، در خانه ی کسی زندگی کردن، هم خانه بودن 2- هم خوابگی کردن با 3- تحمل کردن، ساختن با، تاب آوردن

انگلیسی به فارسی

زندگی با


انگلیسی به انگلیسی

• live together with, reside with

جملات نمونه

1. Better die with honour than live with shame.
[ترجمه ترگمان]بهتر است با افتخار بمیرم تا با شرمساری زندگی کنم
[ترجمه گوگل]بهتر است با افتخار با شرم زندگی کنید

2. If you live with a lame person, you will learn to limp.
[ترجمه ترگمان]، اگه با یه آدم چلاق زندگی کنی تو یاد می گیری که شل بشی
[ترجمه گوگل]اگر شما با یک فرد لاغر زندگی می کنید، به شما آموزش خواهیم داد

3. Do you live with your parents?
[ترجمه ترگمان]تو با پدر و مادرت زندگی می کنی؟
[ترجمه گوگل]آیا با والدین خود زندگی می کنید؟

4. Love is not finding someone to live with. It's finding someone you can't live without.
[ترجمه ترگمان]عشق کسی رو پیدا نمی کنه که باه اش زندگی کنه پیدا کردن کسی است که تو نمی توانی بدون آن زندگی کنی
[ترجمه گوگل]عشق کسی را پیدا نمی کند که با آن زندگی کند پیدا کردن کسی که نمی توانید بدون آن زندگی کنید

5. He has to live with the dreadful knowledge that he caused their deaths.
[ترجمه ترگمان]اون باید با این دانش وحشتناک زندگی کنه که باعث مرگ اونا شده
[ترجمه گوگل]او باید با دانش وحشتناک زندگی کند که باعث مرگ آنها شد

6. How do you live with yourself?
[ترجمه ترگمان]چطور با خودت زندگی می کنی؟
[ترجمه گوگل]چگونه با خود زندگی می کنید؟

7. He could not live with the shame of other people knowing the truth.
[ترجمه ترگمان]او نمی توانست با شرم مردم زندگی کند که حقیقت را می دانستند
[ترجمه گوگل]او نمیتواند با شرمندگی افراد دیگر که حقیقت را می دانند زندگی کند

8. She had learnt to live with his sudden changes of mood and erratic behaviour.
[ترجمه ترگمان]او یاد گرفته بود که با تغییرات ناگهانی خلق و خوی erratic زندگی کند
[ترجمه گوگل]او آموخته بود که با تغییر ناگهانی ناخودآگاه و رفتار نادرست خود زندگی کند

9. Kat Bjelland has been playing live with her new band.
[ترجمه ترگمان]کت Bjelland با گروه جدیدش زندگی می کنه
[ترجمه گوگل]کت Bjelland شده است بازی زندگی می کنند با گروه جدید خود را

10. What became of that student who used to live with you?
[ترجمه ترگمان]ان دانش آموزی که با تو زندگی می کرد چه شد؟
[ترجمه گوگل]از دانشجویانی که با شما زندگی می کردند چه می شود؟

11. She has gone to live with her husband's kin.
[ترجمه ترگمان]اون با قوم و خویش های شوهرش زندگی می کنه
[ترجمه گوگل]او رفته است تا با شوهرش زندگی کند

12. He went to live with another woman.
[ترجمه ترگمان]اون با یه زن دیگه زندگی می کرد
[ترجمه گوگل]او با زن دیگری زندگی کرد

13. Would he be able to live with himself later?
[ترجمه ترگمان]آیا می توانست بعدا با خودش زندگی کند؟
[ترجمه گوگل]آیا او میتواند بعدا با خودش زندگی کند؟

14. Millions of people live with the harsh realities of unemployment.
[ترجمه ترگمان]میلیونها نفر با واقعیت های سخت بیکاری زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]میلیون ها نفر با واقعیت های سخت بیکاری زندگی می کنند

15. My grandmother came to live with us when I was ten.
[ترجمه ترگمان]وقتی ده سالم بود، مادربزرگم اومد پیش ما زندگی کنه
[ترجمه گوگل]وقتی ده ساله بودم مادربزرگم با ما زندگی کرد

پیشنهاد کاربران

پذیرفتن یه موقعیت ناخوشایند

کنار امدن
کنار امدن با موقعیت ناخوشایند

1.
( share a home and have a sexual relationship with ( someone to whom one is not married
"Fran was now living with a man fourteen years older than her"
2.
( accept or tolerate ( something unpleasant
1 - با کسی زندگی کردن
2 - با . . . مدارا کردن، تحمل کردن، با . . . ساختن، پذیرفتن [این بخش دوم از هزاره نقل شد]

ازدواج سفید کردن


کلمات دیگر: