(پزشکی) لاغری، ضعف بنیه، (گیاه شناسی) نقصان قوهه نامیه، لاغرکردن، خشک شدن، لاغر شدن
atrophied
(پزشکی) لاغری، ضعف بنیه، (گیاه شناسی) نقصان قوهه نامیه، لاغرکردن، خشک شدن، لاغر شدن
انگلیسی به فارسی
آتروفی، لاغر شدن، لاغر کردن، خشک شدن
انگلیسی به انگلیسی
• wasted away, degenerated
جملات نمونه
1. many rural communities have atrophied
بسیاری از جوامع روستایی از رونق افتاده اند.
2. Indeed, in most we find it's atrophied.
[ترجمه ترگمان]در واقع، بیشتر ما پیدا می کنیم که تحلیل رفته
[ترجمه گوگل]در واقع، در اکثر ما می بینیم که آن را آتروفی کرده است
[ترجمه گوگل]در واقع، در اکثر ما می بینیم که آن را آتروفی کرده است
3. His muscles had atrophied after the surgery.
[ترجمه ترگمان]عضلاتش بعد از عمل تحلیل رفته بودند
[ترجمه گوگل]عضلات او پس از عمل جراحی برطرف شد
[ترجمه گوگل]عضلات او پس از عمل جراحی برطرف شد
4. Whatever character or vision he might have had atrophied along the way.
[ترجمه ترگمان]هر شخصیت یا تصوری که ممکن بود در طول راه تحلیل رفته باشد
[ترجمه گوگل]هر کدام از شخصیت ها و دیدگاه هایش ممکن است در طول مسیر افتاده باشد
[ترجمه گوگل]هر کدام از شخصیت ها و دیدگاه هایش ممکن است در طول مسیر افتاده باشد
5. The Jog interaction no longer atrophied, player - controlled Mummies.
[ترجمه ترگمان]اندرکنش Jog، مومیایی ها تحت کنترل بازیکن، دیگر تحلیل نشده است
[ترجمه گوگل]تعامل Jog دیگر باز نمی شود، Mummies کنترل شده توسط بازیکن
[ترجمه گوگل]تعامل Jog دیگر باز نمی شود، Mummies کنترل شده توسط بازیکن
6. Bith have atrophied senses of aggression, concentrating their energies into art, music and technology.
[ترجمه ترگمان]Bith احساسات خود را تضعیف کرده و انرژی های خود را به هنر، موسیقی و فن آوری متمرکز می کنند
[ترجمه گوگل]بیت ها دارای احساسات تجاوز هستند و انرژی خود را به هنر، موسیقی و تکنولوژی متمرکز می کنند
[ترجمه گوگل]بیت ها دارای احساسات تجاوز هستند و انرژی خود را به هنر، موسیقی و تکنولوژی متمرکز می کنند
7. Scott's muscle atrophied, his leg became stunted, and he was left lame.
[ترجمه ترگمان]ماهیچه اسکات تحلیل رفته بود، پای او رشد کرده بود و او چلاق شده بود
[ترجمه گوگل]عضله اسکات در حال افتادن بود، پای او خفه شد، و لنگش گذاشت
[ترجمه گوگل]عضله اسکات در حال افتادن بود، پای او خفه شد، و لنگش گذاشت
8. After ovariotomy, the epithelia of the oviduct were atrophied and regressive.
[ترجمه ترگمان]بعد از ovariotomy، the of و regressive تحلیل رفته بودند
[ترجمه گوگل]پس از تخریب، اپیتلیوم تخمدان به صورت آتروفئه و رگرسیون شناخته شد
[ترجمه گوگل]پس از تخریب، اپیتلیوم تخمدان به صورت آتروفئه و رگرسیون شناخته شد
9. The auxiliary institutions of Indian democracy, so atrophied under Indira Gandhi, have been renewed.
[ترجمه ترگمان]نهاده ای کمکی دموکراسی هند، که تحت رهبری ایندیرا گاندی تضعیف شده اند، تجدید حیات کرده اند
[ترجمه گوگل]مؤسسات کمکی دموکراسی در هند، به طوری که تحت Indira Gandhi، تحت بازجویی قرار گرفته اند، تمدید شده اند
[ترجمه گوگل]مؤسسات کمکی دموکراسی در هند، به طوری که تحت Indira Gandhi، تحت بازجویی قرار گرفته اند، تمدید شده اند
10. Many hoped he would renew the country's atrophied political system.
[ترجمه ترگمان]بسیاری امیدوارند که او سیستم سیاسی تحلیل گر این کشور را تجدید کند
[ترجمه گوگل]بسیاری از امیدوار بودند که سیستم سیاسی اتمی ایران را اصلاح کند
[ترجمه گوگل]بسیاری از امیدوار بودند که سیستم سیاسی اتمی ایران را اصلاح کند
11. Patients exercised their atrophied limbs in the swimming pool.
[ترجمه ترگمان]بیماران اعضای خود را در استخر شنا به عمل می آوردند
[ترجمه گوگل]بیماران دست اندرکاران آتروفی خود را در استخر شنا کردند
[ترجمه گوگل]بیماران دست اندرکاران آتروفی خود را در استخر شنا کردند
12. His mind, atrophied by the stultifying work he did day in day out, was incapable of conceiving any hopes or dreams other than those connected with the Admiralty.
[ترجمه ترگمان]ذهن او که در روز stultifying تحلیل رفته تحلیل رفته بود ناتوان و ناتوان از آن بود که هیچ امید یا رویایی بیش از آنچه به نیروی دریائی منتهی می شد به یاد آورد
[ترجمه گوگل]ذهن او، که توسط کار خسته کننده ای که او روز به روز انجام می داد، از کار افتاده بود، قادر به تصور کردن هر گونه امید یا رویایی نبود جز آنهایی که در ارتباط با دریای مدیترانه بودند
[ترجمه گوگل]ذهن او، که توسط کار خسته کننده ای که او روز به روز انجام می داد، از کار افتاده بود، قادر به تصور کردن هر گونه امید یا رویایی نبود جز آنهایی که در ارتباط با دریای مدیترانه بودند
13. Partial paralysis resulted in an atrophied left arm.
[ترجمه ترگمان]فلج ناقص به بازوی چپ atrophied منجر شد
[ترجمه گوگل]فلج جزئی بخشی از بازویی چپ دست است
[ترجمه گوگل]فلج جزئی بخشی از بازویی چپ دست است
پیشنهاد کاربران
تضعیف شده
تحلیل رفته
تحلیل شده
تحلیل رفته
تحلیل شده
کلمات دیگر: