کلمه جو
صفحه اصلی

intervals

انگلیسی به فارسی

فاصله ها، فاصله، وقفه، مدت، فرجه، خلال، فترت، ایست


جملات نمونه

1. intervals of thousands of years between glaciations
فاصله ی چند هزار ساله میان یخ دوران ها

2. at intervals
1- گاه به گاه،گهگاه،هرچند وقت یکبار 2- در اینجا و آنجا،به طور پراکنده

3. the road was flagged at regular intervals
راه در فواصل معین با پرچم آذین شده بود.

پیشنهاد کاربران

فواصل، بازه ها

بازه ها در ریاضیات

intervening time
intervening period

فاصله ی زمانی ( فواصل زمانی )
فواصل میانی ( بین زمان )
فواصل زمانی
بازه های زمانی

فاصله های


کلمات دیگر: