متعصب، طرفدار، تحت نفوذ در امده
prejudiced
متعصب، طرفدار، تحت نفوذ در امده
انگلیسی به فارسی
متعصب،طرفدار،تحت نفوذ در امده
متعصب، تبعیض کردن
انگلیسی به انگلیسی
• biased, having preconceived opinions, predisposed to a particular viewpoint
a person who is prejudiced against someone has an unreasonable dislike of them. a person who is prejudiced in favour of someone has an unreasonable preference for them.
a person who is prejudiced against someone has an unreasonable dislike of them. a person who is prejudiced in favour of someone has an unreasonable preference for them.
جملات نمونه
1. he prejudiced his chances of being hired by haggling over salary
با چانه زدن سر حقوق به احتمال استخدام خود لطمه زد.
2. to be racially prejudiced
دارای تعصب نژادی بودن
3. He fermented prejudiced crowds to riot.
[ترجمه ترگمان]اون prejudiced مردم رو تحریک میکنه تا شورش کنن
[ترجمه گوگل]او تخریب جمعیت را به شورش
[ترجمه گوگل]او تخریب جمعیت را به شورش
4. What has prejudiced you against modern music?
[ترجمه ترگمان]چه چیزی شما را بر ضد موزیک مدرن prejudiced؟
[ترجمه گوگل]چه چیزی شما را در برابر موسیقی مدرن متاثر می کند؟
[ترجمه گوگل]چه چیزی شما را در برابر موسیقی مدرن متاثر می کند؟
5. Environmentalists are prejudiced against the dam.
[ترجمه ترگمان]متخصصان محیط زیست بر علیه این سد پیش داوری دارند
[ترجمه گوگل]محیط زیست در مقابل سد مقید است
[ترجمه گوگل]محیط زیست در مقابل سد مقید است
6. You know that I am not a prejudiced man.
[ترجمه ترگمان]شما می دانید که من آدم پیش داوری نیستم
[ترجمه گوگل]شما می دانید که من یک مرد ناراضی نیستم
[ترجمه گوگل]شما می دانید که من یک مرد ناراضی نیستم
7. Try not to be prejudiced in your judgements.
[ترجمه ترگمان]سعی کنید شما را تحت تاثیر judgements قرار ندهید
[ترجمه گوگل]سعی نکنید در قضاوت های خود مقید بشوید
[ترجمه گوگل]سعی نکنید در قضاوت های خود مقید بشوید
8. Some companies are prejudiced against taking on employees who are over the age of 40.
[ترجمه ترگمان]برخی از شرکت ها بر علیه کارمندانی که بالای ۴۰ سال سن دارند، مخالف هستند
[ترجمه گوگل]برخی از شرکت ها در برابر کارکنانی که بیش از 40 سال سن داشته اند، از کار خود ناراضی هستند
[ترجمه گوگل]برخی از شرکت ها در برابر کارکنانی که بیش از 40 سال سن داشته اند، از کار خود ناراضی هستند
9. Her charm prejudiced the judges in her favour.
[ترجمه ترگمان]charm قضاوت او را تحت تاثیر قرار داده بود
[ترجمه گوگل]جذابیت او قضات را به نفع او سوء قصد کرد
[ترجمه گوگل]جذابیت او قضات را به نفع او سوء قصد کرد
10. My own schooldays prejudiced me against all formal education.
[ترجمه ترگمان]مدرسه آموخته بودم که در برابر همه تعلیمات رسمی از من دفاع کنند
[ترجمه گوگل]دوره های تحصیلات من در برابر آموزش های رسمی من را متاثر می کند
[ترجمه گوگل]دوره های تحصیلات من در برابر آموزش های رسمی من را متاثر می کند
11. The early Christian church was prejudiced against the Jews.
[ترجمه ترگمان]کلیسای مسیحیان بدوی در برابر یهودیان متعصب بود
[ترجمه گوگل]کلیسای اولیه مسیحی در برابر یهودیان مقید شد
[ترجمه گوگل]کلیسای اولیه مسیحی در برابر یهودیان مقید شد
12. He prejudiced his claim by demanding too much compensation.
[ترجمه ترگمان]او با مطالبه خسارت زیاد ادعای خود را به پا کرد
[ترجمه گوگل]او ادعا می کند که تقاضای جبران خسارت زیادی می کند
[ترجمه گوگل]او ادعا می کند که تقاضای جبران خسارت زیادی می کند
13. She regarded her critics as ignorant and prejudiced.
[ترجمه ترگمان]او منتقد خود را به عنوان ignorant و پیش داوری تلقی می کرد
[ترجمه گوگل]او منتقدانش را نادان و مضطرب کرد
[ترجمه گوگل]او منتقدانش را نادان و مضطرب کرد
14. His comments may have prejudiced the voters against her.
[ترجمه ترگمان]ممکن است نظرات او با رای دهندگان مخالف بوده باشد
[ترجمه گوگل]نظرات او ممکن است رای دهندگان را در مقابل او قرار دهد
[ترجمه گوگل]نظرات او ممکن است رای دهندگان را در مقابل او قرار دهد
15. Early in my life, I was prejudiced against living in the country by some unfortunate experiences with farm animals.
[ترجمه ترگمان]در ابتدای زندگی، من با تجربه برخی از تجربه های بد با حیوانات مزرعه، از زندگی در این کشور متعصب بودم
[ترجمه گوگل]در اوایل زندگی من، با برخی از تجربه های ناگوار با حیوانات مزرعه، من در برابر زندگی در کشور منحرف شدم
[ترجمه گوگل]در اوایل زندگی من، با برخی از تجربه های ناگوار با حیوانات مزرعه، من در برابر زندگی در کشور منحرف شدم
پیشنهاد کاربران
متعصب، تبعیض گرا
متضرر
جانبدار، جانب گیرنده
متعصب
E. g. different countries, different customs Mustn't be prejudiced, Danny
( The Man Who Would Be King ( 1975
E. g. different countries, different customs Mustn't be prejudiced, Danny
( The Man Who Would Be King ( 1975
متعصب ، تبعیض گرا ، طرفدار
کلمات دیگر: