کلمه جو
صفحه اصلی

approvingly

انگلیسی به فارسی

موافق


انگلیسی به انگلیسی

• favorably; positively

جملات نمونه

1. She smiled approvingly at the child.
[ترجمه ترگمان]با رضایت به بچه لبخند زد
[ترجمه گوگل]او به فرزند دلسوز لبخند زد

2. Eve nodded, almost approvingly. "Exactly. "
[ترجمه ترگمان]ای و سرش را به علامت تایید تکان داد و گفت: \" دقیقا \"
[ترجمه گوگل]حوا تقریبا تصدیق کرد 'دقیقا '

3. She looked at him approvingly and smiled.
[ترجمه ترگمان]زن با رضایت به او نگاه کرد و لبخند زد
[ترجمه گوگل]او با تصدیق به او نگاه کرد و لبخند زد

4. She smiled at him approvingly.
[ترجمه ترگمان]او با رضایت به او لبخند زد
[ترجمه گوگل]او موافق به او لبخند زد

5. Yep, the President said, nodding approvingly.
[ترجمه ترگمان]رئیس دادگاه با تایید سرش را تکان داد و گفت: آ ره
[ترجمه گوگل]بله، رئیس جمهور گفت، با صدای بلند می گوید

6. Hannele glanced around the large, light, high-ceilinged rooms approvingly, then chose a room with a double bed.
[ترجمه ترگمان]نگاهی به اطراف اتاق بزرگ و روشن و بلند و سقف دار انداخت، سپس اتاقی را با تخت خواب دو نفره انتخاب کرد
[ترجمه گوگل]Hannele در اطراف اتاق های بزرگ، نور، و بالا ceilinged تصدیق نگاه، و سپس اتاق با یک تخت دو نفره را انتخاب کرد

7. She ran her hand approvingly through her wavy auburn hair.
[ترجمه ترگمان]او دستش را به علامت موافقت تکان داد و موهای مجعدش را نوازش کرد
[ترجمه گوگل]او دست راست خود را از طریق موهای طلای موی سر خود را اجرا کرد

8. The ladies smiled approvingly, for his lightest utterance was regarded as incontrovertible truth.
[ترجمه ترگمان]خانم ها با رضایت لبخند زدند، چون کوچک ترین سخن گفتن حقیقت نداشت
[ترجمه گوگل]بانوان لبخند زدند، زیرا سبک ترین سخنرانی او حقیقت غیرقابل انکار بود

9. The old lady smiled, pointed at my tofu approvingly and went back to crocheting the red and white chequered slippers she was making.
[ترجمه ترگمان]پیرزن لبخند زد و با رضایت خاطر من را نشان داد و دوباره به طرف آن دمپایی های قرمز و سفیدی رفت که داشت درست می کرد
[ترجمه گوگل]بانوی پیر لبخند زد، به تایید من به توفو اشاره کرد و به دمیدن دمپایی های قرمز و سفالی چسبیده که در حال ساخت بود رفت

10. The musician smiled approvingly while the little girl was playing the piano.
[ترجمه ترگمان]موسیقی دان با رضایت لبخند می زد، در حالی که دخترک مشغول نواختن پیانو بود
[ترجمه گوگل]موسیقیدان به طور صحیح لبخند زد، در حالی که دختر کوچک پیانو را بازی کرد

11. Mr Letterblair nodded approvingly at all excess of caution worthy of the best New York tradition.
[ترجمه ترگمان]آقای Letterblair با تایید تمام excess که شایسته بهترین سنت نیویورک بود سر تکان داد
[ترجمه گوگل]آقای Letterblair با صدای بلند و با احتیاط از بهترین سنت نیویورک موافقت کرد

12. Nikita nodded approvingly as he arranged the reins.
[ترجمه ترگمان]نیکیتا با موافقت سر تکان داد و افسار را مرتب کرد
[ترجمه گوگل]نیکیتا به طور مرتب با صدایی بلند گفت:

13. The old gentleman growled approvingly and rang the bell for his servant.
[ترجمه ترگمان]پیرمرد زیر لب غرید و زنگ را به صدا در آورد
[ترجمه گوگل]نجیب زاده قدیمی تصریح کرد و زنگ را برای بنده اش زنگ زد

14. Great is mostly used when talking ( usually approvingly ) about importance, quality, ability or extent.
[ترجمه ترگمان]در هنگام صحبت کردن (معمولا به صورت تایید کننده)در مورد اهمیت، کیفیت، توانایی یا میزان استفاده می شود
[ترجمه گوگل]بزرگ است که بیشتر در هنگام صحبت کردن (معمولا تصدیق) در مورد اهمیت، کیفیت، توانایی و یا میزان استفاده می شود

15. Lafargue approvingly quotes the Enlightenment writer Gotthold Ephraim Lessing, who declared: "Let us be lazy in everything, except in loving and drinking, except in being lazy. "
[ترجمه ترگمان]Lafargue، نویسنده عصر روشن گری، Gotthold، لسینگ، را که اظهار داشت: \" در همه چیز به جز در دوست داشتن و نوشیدن، به جز تنبلی و تنبلی، تنبلی کنیم \"
[ترجمه گوگل]لافارگو به صراحت به Gotthold Ephraim Lessing، نویسنده ی روشنگری نقل مکان می کند، که اعلام کرد: 'ما در همه چیز به جز در عشق ورزیدن و نوشیدن، به جز اینکه تنبل باشیم، تنبل خواهیم بود '

پیشنهاد کاربران

از سر موافقت، به نشانه ی تأیید، با نیت تصدیق


کلمات دیگر: