در اغاز کار، در ابتدا
at the start
در اغاز کار، در ابتدا
جملات نمونه
1. He does well, only that he's nervous at the start.
[ترجمه ترگمان]او خوب است، فقط اینکه از اول عصبی است
[ترجمه گوگل]او به خوبی کار می کند، تنها در ابتدا عصبی است
[ترجمه گوگل]او به خوبی کار می کند، تنها در ابتدا عصبی است
2. Everyone was in a conciliatory mood at the start of the meeting.
[ترجمه ترگمان]همه در آغاز جلسه حالت conciliatory داشتند
[ترجمه گوگل]در آغاز جلسه، همه در روحیه تساهل بودند
[ترجمه گوگل]در آغاز جلسه، همه در روحیه تساهل بودند
3. The new system was confronted with great difficulties at the start.
[ترجمه ترگمان]این سیستم جدید در ابتدا با مشکلات بزرگی روبرو شد
[ترجمه گوگل]سیستم جدید در ابتدا با مشکلات زیادی مواجه شد
[ترجمه گوگل]سیستم جدید در ابتدا با مشکلات زیادی مواجه شد
4. He's just got a job collecting tolls at the start of the motorway.
[ترجمه ترگمان]او یک کار جمع آوری عوارض را در آغاز این بزرگراه به دست آورده است
[ترجمه گوگل]او در ابتدای بزرگراه کار خود را جمع آوری کرده است
[ترجمه گوگل]او در ابتدای بزرگراه کار خود را جمع آوری کرده است
5. Most large businesses were collectivized at the start of the war.
[ترجمه ترگمان]اکثر کسب و کاره ای بزرگ در آغاز جنگ کشته شدند
[ترجمه گوگل]اکثر شرکت های بزرگ در آغاز جنگ جمع شدند
[ترجمه گوگل]اکثر شرکت های بزرگ در آغاز جنگ جمع شدند
6. At the start of the competition the three teams looked extremely well matched.
[ترجمه ترگمان]در آغاز رقابت، این سه تیم بخوبی تطبیق داده شدند
[ترجمه گوگل]در آغاز مسابقه، سه تیم به شدت با هم مقایسه شدند
[ترجمه گوگل]در آغاز مسابقه، سه تیم به شدت با هم مقایسه شدند
7. Passengers were piped aboard ship at the start of the cruise.
[ترجمه ترگمان]مسافران در آغاز سفر دریایی با لوله کشی به کشتی وارد شدند
[ترجمه گوگل]مسافران در ابتدای کروز کشتی را در کشتی حمل می کردند
[ترجمه گوگل]مسافران در ابتدای کروز کشتی را در کشتی حمل می کردند
8. The players were tense at the start of the game.
[ترجمه ترگمان]بازیکنان در ابتدای بازی عصبی بودند
[ترجمه گوگل]بازیکنان در ابتدای بازی با هم بودند
[ترجمه گوگل]بازیکنان در ابتدای بازی با هم بودند
9. The runners lined up at the start.
[ترجمه ترگمان]دوندگان در شروع صف کشیده بودند
[ترجمه گوگل]دونده ها در ابتدا قرار داشتند
[ترجمه گوگل]دونده ها در ابتدا قرار داشتند
10. They invested money in the company right at the start and the gamble paid off .
[ترجمه ترگمان]آن ها در شرکت در ابتدای کار پول سرمایه گذاری کردند و قمار آغاز شد
[ترجمه گوگل]آنها در ابتدا پول را در شرکت سرمایه گذاری کردند و قمار پرداخت شد
[ترجمه گوگل]آنها در ابتدا پول را در شرکت سرمایه گذاری کردند و قمار پرداخت شد
11. Things didn't look too hopeful at the start of the year.
[ترجمه ترگمان]در آغاز سال، اوضاع چندان امیدوار نبود
[ترجمه گوگل]چیزهای زیادی در ابتدای سال به نظر نمیرسیدند
[ترجمه گوگل]چیزهای زیادی در ابتدای سال به نظر نمیرسیدند
12. They were in at the start.
[ترجمه ترگمان] اونا از اول شروع کردن
[ترجمه گوگل]آنها در ابتدا بودند
[ترجمه گوگل]آنها در ابتدا بودند
13. The runners / riders lined up at the start.
[ترجمه ترگمان]دوندگان \/ سوارکاران شروع به صف کشیدن کردند
[ترجمه گوگل]دونده ها / سواران در ابتدا قرار داشتند
[ترجمه گوگل]دونده ها / سواران در ابتدا قرار داشتند
14. At the start we outlaid thousands of dollars on computers.
[ترجمه ترگمان]در ابتدا ما هزاران دلار به کامپیوتر outlaid
[ترجمه گوگل]در ابتدا ما هزاران دلار را در رایانه گذاشتهایم
[ترجمه گوگل]در ابتدا ما هزاران دلار را در رایانه گذاشتهایم
15. Though the talks had been hard going at the start, they had become more friendly.
[ترجمه ترگمان]گرچه حرف زدن در آغاز کار سخت بود، آن ها بیشتر دوستانه شده بودند
[ترجمه گوگل]اگرچه مذاکرات در ابتدا سخت بود، آنها دوستانه تر شده بودند
[ترجمه گوگل]اگرچه مذاکرات در ابتدا سخت بود، آنها دوستانه تر شده بودند
پیشنهاد کاربران
در نقطه ی شروع
کلمات دیگر: