کلمه جو
صفحه اصلی

prattle


معنی : ورور، ور زدن، حرف مفت زدن، پرگویی کردن
معانی دیگر : رجوع شود به: prate، کودک وار حرف زدن، غان و غون کردن، حرف کودکانه، په په

انگلیسی به فارسی

پرگویی کردن، حرف مفت زدن، ورزدن، ورور


پرتاب کردن، ورور، حرف مفت زدن، پرگویی کردن، ور زدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: prattles, prattling, prattled
• : تعریف: to talk in a foolish and childish way; chatter meaninglessly.
مترادف: blabber, blather, drivel, prate
مشابه: babble, chatter, gibber, jabber

- He can prattle on for hours about nothing.
[ترجمه ترگمان] ساعت ها درباره هیچ چیز وراجی می کند
[ترجمه گوگل] او می تواند برای ساعت ها در مورد هیچ چیزی نپسندد
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to utter in a foolish or babbling manner.
مترادف: blabber, blather, chatter, drivel
مشابه: babble, jabber, prate
اسم ( noun )
مشتقات: prattlingly (adv.), prattler (n.)
• : تعریف: silly, childish babble; chatter.
مترادف: babble, blather, chatter
مشابه: drivel, gibber, gossip, jabber, prate

- We were annoyed by her constant prattle.
[ترجمه ترگمان] از حرف زدن her ناراحت شده بودیم
[ترجمه گوگل] ما با حرف مفت زدن ثابت او اذیت شد

• chatter, babble, foolish talk, trivial chit-chat
chatter, babble, talk about trivial matters, speak foolishly
if someone prattles on about something, they talk a great deal without saying anything important; an informal word. verb here but can also be used as an uncount noun. e.g. he was impervious to her laughter and prattle.

مترادف و متضاد

ورور (اسم)
buzz, prate, prattle

ور زدن (فعل)
prattle, gibber

حرف مفت زدن (فعل)
prattle

پرگویی کردن (فعل)
prattle

babble


Synonyms: blubbering, burble, chatter, chit-chat, drivel, gab, gabble, gibberish, gossip, hot air, idle talk, jabber, jabbering, jargon, murmur, ranting, small talk, tattling, trivial talk, twaddle


جملات نمونه

1. Don't prattle about your theory. You must practise it and prove it.
[ترجمه ترگمان]راجع به تئوری تو حرف نزن تو باید آن را تمرین کنی و آن را ثابت کنی
[ترجمه گوگل]در مورد نظریه خود نگران نباشید شما باید آن را تمرین کنید و آن را ثابت کنید

2. Whatever else you do, please avoid musicianly prattle about your favourite brand of guitar strings.
[ترجمه ترگمان]هر کار دیگری که می کنید، لطفا از وراجی کردن درباره برند مورد علاقه خود از سیم های گیتار اجتناب کنید
[ترجمه گوگل]هر آنچه را که انجام می دهید، لطفا در مورد مارک مورد علاقه خود از رشته های گیتار اجتناب کنید

3. To gossip: to natter, to prattle, to chatter, to tittle-tattle, to jabber, to jaw.
[ترجمه ترگمان]گپ زدن، حرف زدن، وراجی کردن، وراجی کردن، وراجی کردن، وراجی کردن، وراجی کردن
[ترجمه گوگل]برای شنیده شدن به سرزنش کردن، ترساندن، گریه کردن، عصبانی کردن، جلب کردن، فریاد زدن

4. The lawmakers prattle on about wanting greater continuity.
[ترجمه ترگمان]قانونگذاران در مورد نیاز به تداوم بیشتر صحبت می کردند
[ترجمه گوگل]قانونگذاران در مورد تمایل به پیوستگی بیشتر می خواهند

5. That is whu I prattle and chatter lightly and hide my heart behind words.
[ترجمه ترگمان]حرف زدن و گپ زدن و پنهان کردن قلب من در پشت کلمات است
[ترجمه گوگل]این چیزی است که من به زحمت می اندیشم و پشیمان می شوم و قلبم را در پشت کلمات پنهان می کنم

6. You really shouldn't prattle on about something so trivial.
[ترجمه ترگمان]تو واقعا نباید راجع به یه چیز پیش پاافتاده حرف می زدی
[ترجمه گوگل]شما واقعا نباید در مورد چیز بسیار بی اهمیت صحبت کنید

7. And after all, dear, what is idle prattle for?
[ترجمه ترگمان]و بعد از همه این ها، عزیزم، prattle چیست؟
[ترجمه گوگل]و بعد از همه، عزیزم، چه چیزی برای بیداری است؟

8. But ever and anon his childish prattle recurred to what impressed his imagination even more deeply than the wonders of creation.
[ترجمه ترگمان]اما گاه گاه گاه و بیگاه سخنان کودکانه او را بیشتر از عجایب خلقت تصور می کرد
[ترجمه گوگل]اما هرگز و به هر حال دلایل کودکی خود را به آنچه که تصوراتش را تحت تأثیر قرار داده بود، حتی عمیق تر از شگفتی های خلقت تأیید کرد

9. Just be sure not to prattle on.
[ترجمه ترگمان]فقط مواظب باش حرف نزنی
[ترجمه گوگل]فقط مطمئن شوید که در مورد نبرد نیست

10. We prattle about scientific discoveries, but we have made scant use of them for our benefit.
[ترجمه ترگمان]ما درباره کشفیات علمی با هم صحبت کردیم، اما به نفع ما از آن ها استفاده کردیم
[ترجمه گوگل]ما درباره اکتشافات علمی صحبت می کنیم، اما از مزایای آنها استفاده نادرست از آنها را انجام داده ایم

11. Don't prattle with this woman, he cautioned himself.
[ترجمه ترگمان]به خودش هشدار داد: با این زن حرف نزن
[ترجمه گوگل]با این زن نگران نباشید، او خودش را هشدار داد

12. That is way I prattle and chatter lightly and hide my heart behind words.
[ترجمه ترگمان]این طوری حرف می زنم و آهسته حرف می زنم و قلبم را پشت کلمات پنهان می کنم
[ترجمه گوگل]این راهی است که من به راحتی می ترسم و پشیمان می شوم و قلبم را پشت سر کلمات پنهان می کنم

13. Just as Tarentino's characters in Pulp Fiction prattle relentlessly, Oshii's constantly philosophize in Innocence, addressing questions of individuality, humanity and the nature of mind and soul.
[ترجمه ترگمان]درست به عنوان شخصیت Tarentino در گروه پالپ، بی وقفه درباره بی گناهی، پرداختن به سوالات فردیت، انسانیت و ماهیت ذهن و روح صحبت می کند
[ترجمه گوگل]همانطور که شخصیت های تارانتینو در داستان خلقت پالپ فریب خورده است، بی تردید Oshii به طور پیوسته در بی گناهی فلسفه می کند و به سوالاتی درباره فردیت، بشریت و ماهیت ذهن و روح می پردازد

14. That is why I prattle and chatter lightly and hide my heat behind words.
[ترجمه ترگمان]به خاطر همین حرف می زنم و آرام حرف می زنم و گرما را پشت کلمات پنهان می کنم
[ترجمه گوگل]به همین دلیل است که من به زحمت می اندیشم و پشیمان می شوم و گرمای خود را پشت کلمات می پندارم

15. Enough. You prattle on like a child reciting bits of meaningless trivialities.
[ترجمه ترگمان]بس است تو داری مثل یه بچه حرف می زنی مثل یه بچه که داره چرت و پرت میگه
[ترجمه گوگل]کافی شما مانند یک فرزند می خوانید که بیت های بی اهمیت را بیاموزید

پیشنهاد کاربران

وراجی، یاوه گویی

talk the hind leg ( s ) off a donkey=to talk a lot, especially about unimportant things


کلمات دیگر: