بهره برداری، مهار کردن، تحت کنترل دراوردن، تهیه کردن، افسار زدن، مطیع کردن
harnessing
انگلیسی به فارسی
پیشنهاد کاربران
آماده کارکردن، مجهزکردن
مهار کردن
یکجا نگهداشتن
کنترل کردن و استفاده از نیرو و قدرت یک چیزی یا همون بهره برداری. . . . . .
بهره گیری، بهره برداری، بهره بری، استفاده
بهره برداری حداکثری
کلمات دیگر: