1. Their lively puppy frisks all over the house.
[ترجمه ترگمان]توله سگ lively در سراسر خانه پرسه می زد
[ترجمه گوگل]توله سگ پر جنب و جوش آنها در سراسر خانه
2. We were frisked at the airport - can you believe it?
[ترجمه ترگمان]ما تو فرودگاه استراحت کردیم - باورت میشه؟ -
[ترجمه گوگل]ما در فرودگاه خلع شدیم - آیا می توانید این را باور داشته باشید؟
3. Everyone was frisked before getting on the plane.
[ترجمه ترگمان] قبل از اینکه سوار هواپیما بشن، همه بازرسی بدنی داشتن
[ترجمه گوگل]هر کس قبل از رسیدن به هواپیما فریاد زد
4. Drago pushed him up against the wall and frisked him.
[ترجمه ترگمان]او را به طرف دیوار هل می دادند و به او فشار می اوردند
[ترجمه گوگل]Drago او را در برابر دیوار فشار داد و او را فریاد زد
5. The pickpocket frisked him of his wallet.
[ترجمه ترگمان]جیب بر کیف پولش را بیرون آورد
[ترجمه گوگل]جیبش او را از کیف پولش بیرون کرد
6. A pair of orioles alighted on the frisking branch of a weeping willow.
[ترجمه ترگمان]یک جفت گالش روی شاخه درخت بید مجنون فرود آمده بود
[ترجمه گوگل]یک جفت ارغوانی بر روی شاخه بریده بریده یخی گریه می اندازد
7. The puppy frisked its tail.
[ترجمه ترگمان]توله سگ دمش را معاینه کرد
[ترجمه گوگل]توله سگ دم خود را فریاد زد
8. The passengers were frisked before they were allowed to board the plane.
[ترجمه ترگمان]مسافران قبل از اینکه اجازه سوار شدن به هواپیما را داشته باشند بازرسی شدند
[ترجمه گوگل]مسافران قبل از اینکه مجاز به پرواز در هواپیما شوند، از بین رفته بودند
9. What a quiet but lively scene. Lambs frisked about in the pastures.
[ترجمه ترگمان]چه صحنه ساکت اما نشاط انگیز لمب ها در چراگاه استراحت می کنند
[ترجمه گوگل]یک صحنه آرام اما پر جنب و جوش بره ها در مراتع از بین می روند
10. The puppy frisked its tail when it saw its master.
[ترجمه ترگمان]توله سگ، وقتی اربابش را دید، دم به دم تکان داد
[ترجمه گوگل]توله سگ وقتی که استاد خود را دید دید دم خود را فریاد زد
11. We were all frisked at the airport.
[ترجمه ترگمان] ما توی فرودگاه استراحت کردیم
[ترجمه گوگل]همه ما در فرودگاه نادیده گرفته شدیم
12. The lambs were frisking around the pen.
[ترجمه ترگمان]بره ها از دور قلم پرش می کردند
[ترجمه گوگل]بره ها در اطراف قلم انداختن
13. Then they frisk you and give you a dressing-gown and tell you to go into a cubicle and strip off and wait.
[ترجمه ترگمان]بعد آن ها تو را تفتیش کردند و لباس پوشید و به تو گفت که به یک اتاقک و لخت بروی و صبر کنی
[ترجمه گوگل]سپس آنها را می کشند و به شما یک لباس پوشیدن را می دهند و به شما می گویند که به داخل یک کابین بروید و نوار را خالی کنید و صبر کنید
14. They had been crazy not to frisk that boy.
[ترجمه ترگمان]آن ها دیوانه شده بودند که این پسر را بگردند
[ترجمه گوگل]آنها دیوانه شده بودند که این پسر را فراموش نکنند