کلمه جو
صفحه اصلی

anaemic


کم خون، زردچهره

انگلیسی به فارسی

کم‌خون ، زرد‌چهره


انگلیسی به انگلیسی

• lacking red blood cells, lacking blood (medicine); suffering from anemia
someone who is anaemic is suffering from anaemia.

جملات نمونه

1. Both actors gave fairly anaemic performances.
[ترجمه ترگمان]هر دو بازیگر نقش نسبتا ضعیفی داشتند
[ترجمه گوگل]هر دوی این بازیگران به طور قابل توجهی اجرا می شدند

2. He is an asthmatic who was also anaemic.
[ترجمه ترگمان]او مبتلا به تنگ نفس بود که کم خون بود
[ترجمه گوگل]او یک آسم است که همچنین خفیف بود

3. She looks anaemic in my opinion.
[ترجمه ترگمان]به نظر من زرد متمایل به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]او به نظر من ناخوشایند است

4. It is commonly asymptomatic in anaemic patients.
[ترجمه ترگمان]این بیماری عموما در بیماران کم خون asymptomatic
[ترجمه گوگل]معمولا در بیماران آنمی بدون علامت است

5. By comparison the seemingly safe approach is anaemic and superficial - it does not really engage pupils.
[ترجمه ترگمان]با مقایسه رویکرد ظاهرا سالم کم خون و سطحی است - آن واقعا دانش آموزان را درگیر نمی کند
[ترجمه گوگل]در مقایسه، رویکرد به ظاهر امن، بی معنا و سطحی است - در واقع دانش آموزان را درگیر نمی کند

6. On yesterday's anaemic display they didn't deserve to as Collegians dominated throughout and scored five tries.
[ترجمه ترگمان]در روز گذشته، آثار کم خونی ناشی از کم خونی، لایق آن نبودند که collegians در سراسر کشور نفوذ داشته باشند و پنج گل زده را به ثمر رساندند
[ترجمه گوگل]در صفحه نمایش بی نظیر دیروز آنها سزاوار نبودند به عنوان Collegians تحت سلطه در سراسر و به ثمر رساند پنج تلاش می کند

7. The anaemic begin to glow, while the normally healthy become intolerable.
[ترجمه ترگمان]کم خون شروع به درخشیدن می کند، در حالی که حالت عادی سالم است
[ترجمه گوگل]کم خونی شروع به تابش می کند، در حالی که معمولا سالم تبدیل به تحمل پذیری نمی شود

8. Within minutes it's proved the baby is anaemic.
[ترجمه ترگمان]در عرض چند دقیقه معلوم شد که بچه کم خونی دارد
[ترجمه گوگل]در عرض چند دقیقه ثابت شده است که کودک آنمی است

9. One third of the population is clinically anaemic and 80% of children under 5 years of age suffer from malnutrition.
[ترجمه ترگمان]یک سوم از مردم از لحاظ بالینی کم خونی دارند و ۸۰ درصد از کودکان زیر ۵ سال از سو تغذیه رنج می برند
[ترجمه گوگل]یک سوم از جمعیت بالینی آنمی است و 80٪ از کودکان زیر 5 سال از سوء تغذیه رنج می برند

10. Many forecasters are expecting an anaemic recovery in the second half.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از پیش بینی کننده گان انتظار دارند که در نیمه دوم یک بهبود کم خون وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]بسیاری از پیش بینی کنندگان انتظار دارند که در نیمه دوم بهبودی ناخوشایند داشته باشند

11. If uremia, exsanguine sex is anaemic, have a fever, when much sweat, dehydrate and large dose hormone are treated, all can bring about water, electrolyte the balance is disorder.
[ترجمه ترگمان]اگر uremia، جنس exsanguine کم خون باشد، تب داشته باشد، وقتی که مقدار زیادی عرق، بی آب و خون و هورمون دوزهای زیادی درمان می شود، همه می توانند آب بیاورند، الکترولیت اختلال ایجاد می کند
[ترجمه گوگل]اگر اورمیا، سکس انسانی نوعی بی حسی باشد، تب دارد، هنگامی که مقدار زیادی از عرق، محلول و هورمون دوز زیاد درمان می شود، همه می توانند آب را به وجود آورند، الکترولیت اختلال است

12. What does anaemic, low blood pressure need to notice?
[ترجمه ترگمان]کم خونی، فشار خون کم به چه چیزی نیاز دارد؟
[ترجمه گوگل]فشار خون کم، نیاز به توجه به آن چیست؟

13. To the body: at asthma, anaemic, burn, dermatitis, dyspeptic, the effect such as insomnia.
[ترجمه ترگمان]برای بدن: در آسم، کم خونی، سوختگی، درماتیت، سوهاضمه، اثر مانند بی خوابی
[ترجمه گوگل]به بدن: در آسم، بی حسی، سوختگی، درماتیت، اختلال خواب، اثرات مانند بی خوابی

14. Liver of second of anaemic meeting accentuation?
[ترجمه ترگمان]از نظر گرفتگی رگه ای از زرد چهره، تجدید نظر؟
[ترجمه گوگل]کبد دوم از تظاهرات نشانه های آنمی؟

پیشنهاد کاربران

ازرمق افتاده، بی رمق، ضعیف

پریده رنگ


کلمات دیگر: