کلمه جو
صفحه اصلی

sociability


معنی : معاشرت، خوش مشربی، جامعه پذیری، قابل معاشرت بودن، معاشرت پذیری
معانی دیگر : جامعه پذیری، قابل معاشرت بودن، معاشرت پذیری

انگلیسی به فارسی

جامعه پذیری، قابل معاشرت بودن، معاشرت پذیری


انگلیسی به انگلیسی

• quality of being sociable, friendliness, geniality

مترادف و متضاد

معاشرت (اسم)
commerce, communication, sociability

خوش مشربی (اسم)
vivacity, geniality, sociability

جامعه پذیری (اسم)
sociability

قابل معاشرت بودن (اسم)
sociability

معاشرت پذیری (اسم)
sociability

جملات نمونه

1. This sociability has been largely male. Female participation in sport has been negligible until recently.
[ترجمه ترگمان]این اجتماعی بودن تا حد زیادی مرد بوده است مشارکت زنان در ورزش تا همین اواخر ناچیز بوده است
[ترجمه گوگل]این جامعه شناسی تا حد زیادی مردانه است مشارکت زنان در ورزش تا همین اواخر ناچیز بوده است

2. Interestingly, however, clerical workers show least sociability in this respect.
[ترجمه ترگمان]با این حال، به طور شگفت انگیز، کارکنان دفتری حداقل اجتماعی بودن را در این رابطه نشان می دهند
[ترجمه گوگل]جالب توجه است، با این حال، کارکنان روحانی در این رابطه کمتر اجتماعی می کنند

3. It is also a time for sociability, a release from the tedium of the job.
[ترجمه ترگمان]هم چنین زمانی برای اجتماعی شدن، رهایی از یکنواختی کار است
[ترجمه گوگل]این هم یک زمان برای اجتماعی بودن است، آزادی از تدیوم کار

4. Such extreme sociability is unusual among birds; but the appearance of domestic harmony within the ani groups is deceptive.
[ترجمه ترگمان]چنین اجتماعی بودن افراطی در میان پرندگان غیر معمول است؛ اما ظاهر سازگاری داخلی در گروه های ani فریبنده است
[ترجمه گوگل]چنین ارتباطات افراطی بین پرندگان غیرعادی است اما ظاهر هماهنگی داخلی در گروه های آنی فریبنده است

5. Sociability may change considerably during the course of succession.
[ترجمه ترگمان]Sociability ممکن است در طول دوره جانشینی به طور قابل توجهی تغییر کند
[ترجمه گوگل]در طول دوره جانشینی، ممکن است تباه کننده باشد

6. The Englishman prizes privacy, the American prefers sociability.
[ترجمه ترگمان]مرد انگلیسی جامعه بودن را به حریم خصوصی ترجیح می دهد
[ترجمه گوگل]جایزه انگلیسی برای حفظ حریم خصوصی، آمریکایی علاقه اجتماعی را ترجیح می دهد

7. Pub culture is designed to promote sociability in a society known for its reserve.
[ترجمه ترگمان]فرهنگ Pub برای ترویج اجتماعی بودن در جامعه ای که به خاطر ذخیره آن مشهور است، طراحی شده است
[ترجمه گوگل]فرهنگ پاپ برای ترویج اجتماعی بودن در یک جامعه شناخته شده برای ذخیره سازی آن طراحی شده است

8. The folk custom of sociability facilitates the formation and development of Hanzhong cuisine.
[ترجمه ترگمان]رسم اجتماعی بودن، شکل گیری و توسعه غذاهای Hanzhong را تسهیل می کند
[ترجمه گوگل]آداب و رسوم محلی قومیت، تشکیل و توسعه غذاهای Hanzhong را تسهیل می کند

9. Since your sociability profile is unique, your first step toward superior social fitness is research.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که پروفایل اجتماعی شما منحصر به فرد است، اولین قدم شما به سمت آمادگی اجتماعی برتر، تحقیق است
[ترجمه گوگل]از آنجایی که مشخصات فردی شما در ارتباطات شما منحصر به فرد است، اولین گام برای رسیدن به آمادگی اجتماعی برتر، تحقیق است

10. Sociability is a great asset to a salesman.
[ترجمه ترگمان]sociability یک مامور بزرگ برای یک فروشنده است
[ترجمه گوگل]جامعه شناسی یک دارایی بزرگ برای یک فروشنده است

11. Some people expect euphoria or increased sociability, he pointed out, while others expect to feel bad, and still others drink to cope with stress.
[ترجمه ترگمان]او اشاره کرد که برخی افراد انتظار شادی یا اجتماعی شدن را دارند، در حالی که دیگران انتظار دارند احساس بدی داشته باشند، و هنوز هم برخی نوشیدنی برای کنار آمدن با استرس دارند
[ترجمه گوگل]او اشاره کرد که بعضی از مردم انتظار خوشحالی و یا افزایش اجتماعی را دارند، در حالی که دیگران انتظار دارند احساس بدی کنند و دیگران برای مقابله با استرس نوشیدن نوشیدنی های دیگر

12. A fire of withered pine boughs added sociability to the gathering.
[ترجمه ترگمان]یک شاخه درخت کاج خشکیده، sociability را به جمع کردن sociability اضافه کرد
[ترجمه گوگل]آتش سوزی از شاخه های درخت کاج، جامعه شناسی را به جمع آوری اضافه کرد

13. Faces are a sign of sociability or lack of it.
[ترجمه ترگمان]وجوه، نشانه ای از اجتماعی بودن یا عدم وجود آن هستند
[ترجمه گوگل]چهره نشانه اجتماعی بودن یا فقدان آن است

14. Seek harmony and sociability in everything you do and you will reach the popularity you seek.
[ترجمه ترگمان]به دنبال سازگاری و اجتماعی بودن در هر کاری که می کنید باشید و به محبوبیت خود دست خواهید یافت
[ترجمه گوگل]پیروی از هماهنگی و اجتماعی بودن در هر کاری که انجام می دهید، به محبوبیتی که می خواهید برسید

پیشنهاد کاربران

اجتماعی شدن

sociability ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: مردم آمیزی
تعریف: نیاز یا تمایل به جستن هم نشین و دوست و روابط اجتماعی |||متـ . جامعه پذیری


کلمات دیگر: