کلمه جو
صفحه اصلی

perplexing


گیجکننده، پیچیده

انگلیسی به فارسی

گیج کننده،پیچیده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: causing difficulty in understanding or in figuring out a solution or a way to proceed.
مترادف: confusing
مشابه: complex, distressing, upsetting

- Unfortunately, the badly-written instructions were more perplexing than helpful.
[ترجمه سینا] متاسفانه دستور های بد نوشته شده بیشتر گیج کننده بود تا مفید
[ترجمه ترگمان] متاسفانه دستورها بد نوشته شده، گیج کننده و گیج کننده بود
[ترجمه گوگل] متاسفانه، دستورالعمل هایی که بدرستی نوشته شده بود، از درک مفید تر بود
- A whole team of experts were called in to work on the perplexing problem.
[ترجمه ترگمان] یک تیم از متخصصان برای کار در این مساله گیج کننده به کار گرفته شدند
[ترجمه گوگل] یک تیم کامل از کارشناسان برای حل مشکل مبهم فراخوانده شدند
- She hoped the psychologist might be able to help her understand her son's recent perplexing behavior.
[ترجمه ترگمان] او امیدوار بود که روانشناس بتواند به او کمک کند تا رفتار گیج کننده اخیر پسرش را درک کند
[ترجمه گوگل] او امیدوار بود که روانشناس بتواند به او در درک رفتار اخیر خود پسرانه درک کند

• baffling; confusing; complicated
if something is perplexing, you do not understand it or do not know how to deal with it.

مترادف و متضاد

difficult to understand


Synonyms: baffling, beyond one, complicated, confusing, convoluted, disconcerting, impenetrable, intricate, involved, knotty, mind-bending, mysterious, mystifying, paradoxical, puzzling, taxing, thorny, worrying


جملات نمونه

1. I found the whole thing extremely perplexing.
[ترجمه ترگمان] من کل این قضیه رو خیلی غافلگیر کننده پیدا کردم
[ترجمه گوگل]من همه چیز را بسیار ناراحت کردم

2. It took years to understand many perplexing diseases.
[ترجمه ترگمان]سال ها طول کشید تا بسیاری از بیماری ها گیج کننده را درک کرد
[ترجمه گوگل]سالها طول کشید تا بسیاری از بیماریهای پیچیده را دریابیم

3. The dramatic desiccation of North Africa is a perplexing phenomenon.
[ترجمه ترگمان]جذابیت چشمگیر آفریقای شمالی پدیده ای گیج کننده است
[ترجمه گوگل]خشک شدن عمیق شمال آفریقا پدیده پیچیده است

4. This might seem very perplexing to those who know nothing about it.
[ترجمه ترگمان]به نظر کسانی که در این مورد چیزی نمی دانند، گیج کننده و گیج کننده به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]این ممکن است برای کسانی که هیچ چیز در مورد آن را نمی دانند بسیار مبهم است

5. The whole affair is very perplexing.
[ترجمه ترگمان]قضیه خیلی گیج کننده است
[ترجمه گوگل]همه چیز بسیار خجالت آور است

6. They find the company's attitude perplexing and unreasonable.
[ترجمه ترگمان]رفتار و طرز رفتارش گیج کننده و غیر منطقی است
[ترجمه گوگل]آنها نگرش شرکت را ناراحت کننده و غیر منطقی می یابند

7. The dream is brief but perplexing.
[ترجمه ترگمان]این رویا فقط گیج کننده و گیج کننده است
[ترجمه گوگل]رویای مختصر، اما دردناک است

8. One perplexing feature of this conclusion is that since the late nineteenth century far fewer children with right hemisphere lesions are aphasic.
[ترجمه ترگمان]یکی از ویژگی های گیج کننده این نتیجه گیری این است که از اواخر قرن نوزدهم، کودکان کمتری مبتلا به ضایعات نیم کره راست دچار آسیب های مغزی شده اند
[ترجمه گوگل]یکی از ویژگی های متضاد این نتیجه گیری این است که از اواخر قرن نوزدهم، کودکان دارای ضایعات نیمکره راست کمتر از نوع آفریدگی هستند

9. So it's perplexing to discover that cancer in industrialised countries is rising.
[ترجمه ترگمان]بنابراین مشخص شد که سرطان در کشورهای صنعتی در حال افزایش است
[ترجمه گوگل]به همین دلیل است که کشف می شود که سرطان در کشورهای صنعتی رشد می کند

10. The perplexing answer suggested by cybernetics is: it emerges from itself.
[ترجمه ترگمان]پاسخ گیج کننده سایبرنتیک که توسط سایبرنتیک ها پیشنهاد شد، این است که از خود ظهور می کند
[ترجمه گوگل]پاسخ مبهم که توسط سایبرنتیک پیشنهاد شده است، از خود به وجود می آید

11. What was this perplexing, freaky thing before her?
[ترجمه ترگمان]چه چیز عجیب و غریب قبل از اون بود؟
[ترجمه گوگل]این چیز غریب و عجیب و غریب پیش از او چه بود؟

12. Coessential change not only the journalist that perplexing Chongqing and reader, still perplexing Chongqing city to be in charge of the governmental official that news publicizes .
[ترجمه ترگمان]Coessential نه تنها روزنامه نگار، perplexing Chongqing و خواننده، شهر perplexing perplexing را تغییر می دهد تا مسئول رسمی دولتی باشد که اخبار را منتشر می کند
[ترجمه گوگل]تغییر قابل ملاحظه نه تنها روزنامه نگارانی که Chongqing و خواننده را ناراحت می کنند، هنوز شهر چانگکیگ را ناراحت کرده اند که مسئول اخبار رسمی دولت است

13. Odom is the Lakers'great enigma, perhaps the most perplexing, confounding, frustrating player in the NBA.
[ترجمه ترگمان]Odom معمای بزرگ لیکرز است، شاید the، گیج کننده و گیج کننده در NBA
[ترجمه گوگل]Odom لقب لکزر بزرگ، شاید ناامید کننده ترین، مخالف، ناامید کننده بازی در NBA

14. He sought an answer to the problem perplexing his mind.
[ترجمه ترگمان]او در پی پاسخ به این مشکل گیج کننده ذهن او بود
[ترجمه گوگل]او در پاسخ به این مسئله که ذهن او را درگیر کرده، به دنبالش بود

پیشنهاد کاربران

puzzling

گیج کننده


گیج کننده

# perplexing �question
# tackle a perplexing problem
# I found the whole thing extremely perplexing


کلمات دیگر: