کلمه جو
صفحه اصلی

poop


معنی : ادم احمق، کشتیدم، صدای قلپ، صدای کوتاه، قسمت بلند عقب کشتی، تمام شدن، قورت دادن، گوزیدن، تفنگ در کردن، صدای بوق ایجاد کردن، باعقب کشتی تصادم کردن، از نفس افتادن، باد و گاز معده را خالی کردن
معانی دیگر : (کشتی بادبان دار) تختگاه یا سکوب عقب (که گاهی بام یک کابین است و به آن poop deck هم می گویند)، (در اصل) پاشنه ی کشتی، بخش عقب کشتی، عرشه ی عقب (stern هم می گویند)، (خودمانی - معمولا به صورت صیغه ی مجهول) کاملا خسته کردن، از رمق انداختن، از توان انداختن، (از زور خستگی) وامانده کردن، عن، گه، که که، ریدن، عن کردن، (خودمانی) آدم احمق و قابل تحقیر، فریفتن، خسته ومانده شدن

انگلیسی به فارسی

پاشنه‌ی کشتی، صدای قلپ، صدای کوتاه، قسمت بلند عقب کشتی،صدای بوق ایجاد کردن، قورت دادن، تفنگ درکردن، بادوگاز معده را خالی کردن، گوزیدن، باعقب کشتی تصادم کردن، فریفتن، آدم احمق، از نفس افتادن، خسته و مانده شدن، تمام شدن


کلوچه، کشتیدم، صدای قلپ، صدای کوتاه، قسمت بلند عقب کشتی، ادم احمق، قورت دادن، تفنگ در کردن، صدای بوق ایجاد کردن، گوزیدن، باعقب کشتی تصادم کردن، از نفس افتادن، تمام شدن، باد و گاز معده را خالی کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the superstructure on the stern of a ship.

(2) تعریف: the deck on the top of this structure; poop deck.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: poops, pooping, pooped
عبارات: poop out
• : تعریف: (informal) to cause to become exhausted.
مشابه: exhaust, fatigue, tire

- The long run pooped us.
[ترجمه ترگمان] راه طولانی ما رو خسته کرد
[ترجمه گوگل] طولانی مدت ما را از بین برد
اسم ( noun )
• : تعریف: (slang) reliable information.
اسم ( noun )
• : تعریف: (slang) feces; excrement.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: poops, pooping, pooped
• : تعریف: to defecate.

• raised structure at the stern of a ship; deck that is the highest and furthest aft in a ship; (slang) shit, feces, excrement; defecation
wash over the stern of a ship (as by a wave); be washed over the stern of the ship; (slang) make tired, leave breathless; (slang) defecate, excrete feces, empty one's bowels
the poop of an old-fashioned sailing ship is the raised structure at the back end of it.

مترادف و متضاد

ادم احمق (اسم)
fool, galoot, birdbrain, snipe, zombie, dromedary, zombi, bufflehead, dotterel, poop, featherbrain, featherhead, softhead

کشتیدم (اسم)
stern, poop

صدای قلپ (اسم)
poop

صدای کوتاه (اسم)
poop

قسمت بلند عقب کشتی (اسم)
poop

تمام شدن (فعل)
pass, finish, end, expire, go, give out, spend, poop

قورت دادن (فعل)
engulf, feed, gobble, gulp, poop, ingest

گوزیدن (فعل)
poop, fart

تفنگ در کردن (فعل)
poop

صدای بوق ایجاد کردن (فعل)
poop

باعقب کشتی تصادم کردن (فعل)
poop

از نفس افتادن (فعل)
wind, use up, poop

باد و گاز معده را خالی کردن (فعل)
poop

جملات نمونه

1. poop out
1- خسته شدن،از رمق افتادن 2- از کار افتادن

2. the old poop talks all the time
مردیکه خر همه اش حرف می زند.

3. the captain stood on the poop and addressed the sailors
ناخدا روی سکوب پاشنه ایستاد و ناویان را مخاطب قرار داد.

4. Have you got the poop sheets ready for the press conference?
[ترجمه ترگمان]برگه های شماره دو رو برای کنفرانس مطبوعاتی آماده کردی؟
[ترجمه گوگل]آیا برگه های خالی را برای کنفرانس مطبوعاتی آماده کرده اید؟

5. Did you get the poop on all the candidates?
[ترجمه ترگمان]شماره دو the رو گیر آوردی؟
[ترجمه گوگل]آیا شما بر روی تمام نامزدان قرار گرفتید؟

6. The huge seas are beginning to poop the ship badly.
[ترجمه ترگمان]دریاهای بزرگ کم کم کشتی را بد می کند
[ترجمه گوگل]دریاهای بزرگ شروع به فرو رفتن کشتی به شدت می کنند

7. I just poop out if I stay up too late.
[ترجمه ترگمان] اگه دیر بیدار بمونم، مدفوع می کنم
[ترجمه گوگل]من فقط اگر بخواهم خیلی دیر شده باشم

8. The flinty little synthetic poop poop music runs around in my head from last time.
[ترجمه ترگمان]از آخرین باری که صدای موسیقی به گوشم رسید، صدای موسیقی در سرم به گوش رسید
[ترجمه گوگل]موسیقی کراوات کوچک کریستالی مصنوعی از آخرین بار در سر من است

9. Devices like this poop scoop are better suited for domestic use.
[ترجمه ترگمان]وسایلی مثل این قاشق poop برای استفاده خانگی مناسب تر هستند
[ترجمه گوگل]دستگاه هایی مانند این اسلحه پوپ بهتر برای استفاده خانگی مناسب هستند

10. They claim to dutifully scoop their own poop, and carefully keep the animals civil towards other park users.
[ترجمه ترگمان]آن ها ادعا می کنند که وظیفه خود را به دوش دارند و به دقت حیوانات را نسبت به دیگر کاربران پارک نگاه می دارند
[ترجمه گوگل]آنها ادعا می کنند که به طور دائمی خود را از دست می دهند و حیوانات را به دقت نگه می دارند به سوی دیگر کاربران پارک

11. But when he was ready to poop he just did it.
[ترجمه ترگمان] ولی وقتی آماده بازی کردن بود، همین کارو کرد
[ترجمه گوگل]اما زمانی که او آماده است تا آن را بپوشد، او فقط آن را انجام داد

12. Oh, poop, eat your carrots.
[ترجمه ترگمان] آی، پی پی \"، هویج هات رو بخور\"
[ترجمه گوگل]اوه، چنگ زدن، هویج را بخور

13. Some young dogs and puppies will eat poop as a novelty.
[ترجمه ترگمان]بعضی از سگ ها و طوله سگ ها رو به عنوان یه چیز تازه مصرف میکنن
[ترجمه گوگل]برخی از سگها و توله سگ های جوان به عنوان یک تازگی غذا می خورند

14. She gave me all the poop on the company party.
[ترجمه ترگمان] اون همه poop های شرکت رو بهم داد
[ترجمه گوگل]او مرا در تمام مراحل شرکت به من داد

The captain stood on the poop and addressed the sailors.

ناخدا روی سکوب پاشنه ایستاد و ناویان را مخاطب قرار داد.


After reaching Kollakchal I was utterly pooped.

پس از رسیدن به کلک چال دیگر اصلاً رمق نداشتم.


The old poop talks all the time.

مردیکه خر همه‌اش حرف می‌زند.


اصطلاحات

poop out

1- خسته شدن، از رمق افتادن 2- از کار افتادن


پیشنهاد کاربران

پی پی

کود

یعنی چیزی که در دستشویی می کنن

ادم احمق، کشتیدم، صدای قلپ، صدای کوتاه، قسمت بلند عقب کشتی، تمام شدن، قورت دادن، گوزیدن، تفنگ در کردن، صدای بوق ایجاد کردن، باعقب کشتی تصادم کردن، از نفس افتادن، باد و گاز معده را خالی کردن
معانی دیگر: ( کشتی بادبان دار ) تختگاه یا سکوب عقب ( که گاهی بام یک کابین است و به آن poop deck هم می گویند ) ، ( در اصل ) پاشنه ی کشتی، بخش عقب کشتی، عرشه ی عقب ( stern هم می گویند ) ، ( خودمانی - معمولا به صورت صیغه ی مجهول ) کاملا خسته کردن، از رمق انداختن، از توان انداختن، ( از زور خستگی ) وامانده کردن، عن، گه، که که، ریدن، عن کردن، ( خودمانی ) آدم احمق و قابل تحقیر، فریفتن، خسته ومانده شدن

poop : عن
مثال :
poopy fart's : گوز های عنی

خسته شدن.

poop: شاشیدن ، گه، پهن، ریدن، عنیدن

گه_ پیپی_ریدن_ چیزی که توی دستشویی میکنن_

poop ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: پاشنه‏گاه
تعریف: قسمت زبرین و پسین کشتی|||متـ . پاشنه


کلمات دیگر: