(عامیانه) دق دل خالی کردن، تمدد اعصاب کردن، کام دل گرفتن
let off steam
(عامیانه) دق دل خالی کردن، تمدد اعصاب کردن، کام دل گرفتن
انگلیسی به انگلیسی
عبارت ( phrase )
• : تعریف: (informal) to express pent-up anger or frustration in speech or action.
• release steam, release pressure
جملات نمونه
1. He let off steam by yelling at a clerk.
[ترجمه David] او با داد زدن بر سر منشی، اعصابش آرام شد.
[ترجمه ترگمان]با داد و فریاد سر منشی از آن بخار بیرون آمد[ترجمه گوگل]او با فریاد زدن در یک کارمند، بخار را خاموش کرد
2. He lifts weights after work to let off steam.
[ترجمه زهرا] او بعد از کار وزنه بلند میکنه تا عصبانیتش فروکش کنه
[ترجمه ترگمان]او وزن ها را بعد از کار بلند می کند تا بخار را رها کند[ترجمه گوگل]او وزن خود را پس از کار افزایش می دهد تا بخار را آزاد کند
3. I went for a long walk to let off steam.
[ترجمه مریم] برای اینکه دق و دلیم را خالی کنم رفتم به یک پیاده روی طولانی
[ترجمه زهرا] به پیاده روی طولانی رفتم تا عصبانیتم فروکش کنه
[ترجمه ترگمان]برای مدتی طولانی به راه افتادم تا از آن بخار بیرون بیایم[ترجمه گوگل]من برای پیاده روی طولانی رفتم تا بخار بخورم
4. Others have behavioural problems and need to let off steam in a safe and controlled setting.
[ترجمه ترگمان]برخی دیگر مشکلات رفتاری دارند و باید بخار را در یک محیط ایمن و کنترل شده رها کنند
[ترجمه گوگل]دیگران مشکلات رفتاری دارند و نیاز به خنک کردن بخار در یک محیط امن و کنترل دارند
[ترجمه گوگل]دیگران مشکلات رفتاری دارند و نیاز به خنک کردن بخار در یک محیط امن و کنترل دارند
5. Most just let off steam by shouting and screaming, but one in five admitted to lashing out.
[ترجمه زهرا] اغلب افراد ازطریق داد و فریاد عصبانیتشون فروکش میکنه اما یک پنجم افراد با کتک زدن
[ترجمه ترگمان]بیش ترشان با فریاد و جیغ از آن بخار خارج می شدند، اما یکی از آن ها پنج بار اعتراف کرد که به او ضربه می زند[ترجمه گوگل]اکثر آنها فقط فریاد می زنند و فریاد می زنند، اما یکی از پنج نفر مجبور به خم شدن است
6. We let off steam in graffiti, vandalism and football hooliganism.
[ترجمه ترگمان]ما اجازه عبور از بخار در دیوار نوشته ها، خرابکاری و ولگردی فوتبال را رها کردیم
[ترجمه گوگل]ما اجازه می دهیم بخار در نقاشی های دیواری، خرابکاری و حراست از فوتبال
[ترجمه گوگل]ما اجازه می دهیم بخار در نقاشی های دیواری، خرابکاری و حراست از فوتبال
7. You let off steam about an irritating habit of your boss's and the word gets back to him.
[ترجمه ترگمان]تو به خاطر عادت آزار دهنده رئیست از بخار استفاده می کنی و این حرف به او بر می گردد
[ترجمه گوگل]شما اجازه دهید بخار را در مورد عادت تحریک کننده رئیس خود و کلمه به او می شود
[ترجمه گوگل]شما اجازه دهید بخار را در مورد عادت تحریک کننده رئیس خود و کلمه به او می شود
8. You want to let off steam?
[ترجمه ترگمان]میخوای خودت رو آزاد کنی؟
[ترجمه گوگل]شما می خواهید بخار را خاموش کنید؟
[ترجمه گوگل]شما می خواهید بخار را خاموش کنید؟
9. A lot of people exercise to let off steam. Other people prefer quiet activities like reading.
[ترجمه زهرا] بسیاری از مردم برای اینکه از شر عصبانیتشون خلاص بشن ورزش میکنن. بعضی از کردم ترجیح میدن فعالیتهای آروم مثل مطالعه انجام بدن
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم ورزش می کنند تا بخار را رها کنند افراد دیگر فعالیت های ساکت مثل خواندن را ترجیح می دهند[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم برای خنک کردن بخار تمرین می کنند افراد دیگر فعالیت های آرام مانند خواندن را ترجیح می دهند
10. The grounds are perfect for children to let off steam.
[ترجمه ترگمان]این زمین ها برای کودکان مناسب هستند تا بخار را رها کنند
[ترجمه گوگل]زمین برای بچه ها مناسب است تا بخار بخورند
[ترجمه گوگل]زمین برای بچه ها مناسب است تا بخار بخورند
11. Providing a safe outlet for young people to let off steam is a good idea.
[ترجمه ترگمان]ارائه یک خروجی ایمن برای جوانان برای خروج از بخار یک ایده خوب است
[ترجمه گوگل]ارائه یک راه حل امن برای جوانان برای خنک کردن بخار، ایده خوبی است
[ترجمه گوگل]ارائه یک راه حل امن برای جوانان برای خنک کردن بخار، ایده خوبی است
12. I was so angry I let off steam by shouting at the dog.
[ترجمه زهرا] خیلی عصبانی بودم و با فریاد زدن سر سگ، دق دلیم رو خالی کردم
[ترجمه ترگمان]آنقدر عصبانی بودم که با فریاد زدن به سگ از آن بخار بیرون آمدم[ترجمه گوگل]من خیلی عصبانی بودم، با فریاد از سگ اجازه دادم بخورم
13. I need to let off steam or I'll go crazy!
[ترجمه ترگمان]من باید خودم را آزاد کنم وگرنه دیوانه خواهم شد!
[ترجمه گوگل]من باید بخوابم یا دیوانه ام!
[ترجمه گوگل]من باید بخوابم یا دیوانه ام!
14. He let off steam by yelling at the clerk.
[ترجمه ترگمان]و با فریاد سر منشی از آن بخار بیرون آمد
[ترجمه گوگل]او با فریاد زدن در روحانی، بخار را آزاد کرد
[ترجمه گوگل]او با فریاد زدن در روحانی، بخار را آزاد کرد
پیشنهاد کاربران
از زیر فشار درامدن، نفسی گرفتن
get ride of your anger in a way that does not harm anyone; for example, by doing some thing active
کم کردن فشار عصبی ، آروم شدن
تخلیه ی انرژی کردن
After work i go to the gym and let off steam
After work i go to the gym and let off steam
از نظر فشار عصبی آروم شدن
the 10 - minute break is a chance to let off pupils` steam
the 10 - minute break is a chance to let off pupils` steam
ریلکس کردن
Relaxation
تمدد اعصاب کردن
تخلیه کردن
تمدد اعصاب کردن
تخلیه کردن
انجام کاری برای تخلیه ی احساسات منفی مثل ورزش کردن، داد زدن سر کسی، دعوا کردن با کسی
کلمات دیگر: