کلمه جو
صفحه اصلی

anticipating

انگلیسی به فارسی

پیش بینی، پیش بینی کردن، پیشدستی کردن، سبقت جستن، انتظار داشتن، جلوانداختن، پیش گرفتن بر، سبقت جستن بر


انگلیسی به انگلیسی

• act or instance of waiting in expectation
expecting; looking forward to; preceding, coming before

جملات نمونه

1. anticipating her request, i prepared the tea in advance
خواسته ی او را پیش بینی نموده و چای را از پیش آماده کردم.

پیشنهاد کاربران

سال ها قبل از چیزی، مدت ها پیش

پیش بینی

چشم انتظاری


کلمات دیگر: