کلمه جو
صفحه اصلی

publisher


معنی : ناشر
معانی دیگر : پخشگر، چاپ کننده

انگلیسی به فارسی

(شخص، شرکت) ناشر


ناشر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person or company that publishes books or periodicals.

(2) تعریف: the owner of a newspaper.

• person or company that produces and distributes printed material
a publisher is a person or company that publishes books.

مترادف و متضاد

ناشر (اسم)
publicist, publisher

جملات نمونه

1. he delivered the manuscript of his book to the publisher
او متن دست نویس کتابش را به ناشر تحویل داد.

2. He sent the 400-page manuscript to his publisher.
[ترجمه ترگمان]نسخه ۴۰۰ صفحه ای را به ناشر خود فرستاد
[ترجمه گوگل]او نسخه نسخ خطی 400 صفحه را به ناشر خود فرستاد

3. The advance must be repaid to the publisher if the work is not completed on time.
[ترجمه ترگمان]این پیشرفت باید به ناشر در صورتی که کار به موقع تکمیل نشود، بازپرداخت شود
[ترجمه گوگل]اگر کار به اتمام برسد، پیش از آن باید به ناشر بازپرداخت شود

4. The publisher has the copyright on all his books.
[ترجمه ترگمان]ناشر کتاب کپی رایت را در تمام کتاب های خود دارد
[ترجمه گوگل]ناشر حق نسخه برداری تمام کتابهایش را دارد

5. The Author hereby warrants that the Publisher is the owner of the copyright.
[ترجمه ترگمان]مولف بدین وسیله تضمین می کند که ناشر مالک کپی رایت است
[ترجمه گوگل]به این ترتیب نویسنده به این حق را می دهد که ناشر صاحب حق نسخه برداری است

6. You can order the book directly from the publisher.
[ترجمه ترگمان]می توانید کتاب را مستقیما از ناشر سفارش دهید
[ترجمه گوگل]شما می توانید کتاب را مستقیما از ناشر سفارش دهید

7. The majority of contracts give the publisher the right to edit a book after it's done.
[ترجمه ترگمان]اکثر قراردادها به ناشر این حق را می دهد که بعد از انجام آن یک کتاب را ویرایش کند
[ترجمه گوگل]اکثریت قرارداد به ناشر حق ویرایش کتاب پس از آن انجام می شود

8. The publisher has printed 50 000 copies of his book.
[ترجمه ترگمان]ناشر ۵۰ هزار نسخه از کتاب خود را چاپ کرده است
[ترجمه گوگل]ناشر 50،000 نسخه از کتاب خود را چاپ کرده است

9. The company's new publisher just moved over from Villard Books.
[ترجمه ترگمان]ناشر جدید این شرکت به تازگی از کتاب های \"Villard Books\" (Villard Books)نقل مکان کرد
[ترجمه گوگل]ناشر جدید این شرکت فقط از ویراستار کتاب ها نقل مکان کرد

10. She now has a publisher for her book.
[ترجمه ترگمان]او اکنون یک ناشر برای کتابش دارد
[ترجمه گوگل]او اکنون ناشر کتابش است

11. Her publisher wants her to spice up her stories with sex.
[ترجمه ترگمان]ناشر اون از اون می خواد داستان های اون رو با سکس پر کنه
[ترجمه گوگل]ناشر او می خواهد او را به ادویه داستان های خود را با رابطه جنسی

12. The publisher is responsible for obtaining the necessary permissions to reproduce illustrations.
[ترجمه ترگمان]ناشر مسیول به دست آوردن مجوزهای لازم برای تولید تصاویر است
[ترجمه گوگل]ناشر مسئول دریافت مجوزهای لازم برای پخش تصاویر است

13. The publisher has signed an agreement for the exclusive distribution of the books in the US.
[ترجمه ترگمان]ناشر قراردادی برای توزیع انحصاری کتاب های در ایالات متحده امضا کرده است
[ترجمه گوگل]ناشر توافق نامه ای برای انتشار منحصر به فرد این کتاب ها در ایالات متحده امضا کرده است

14. As a newspaper publisher he understood the power of the printed word .
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک ناشر روزنامه، قدرت کلمه چاپ شده را درک کرد
[ترجمه گوگل]به عنوان یک ناشر روزنامه، قدرت کلمه چاپی را درک کرد

پیشنهاد کاربران

I had to interview somebody for a job with a publisher last week
هفته ی پیش باید برای کاری که مرتبط با یک انتشاراتی بود با یک نفر متقاضی این کار مصاحبه می کردم
🏦🏦

پخش کننده


کلمات دیگر: