1. Such cosmopolitanism has many gratifications, and it does add to the total enjoyment of cruising.
[ترجمه ترگمان]این جهان وطنی بسیاری از gratifications دارد و به لذت کلی سفره ای دریایی می افزاید
[ترجمه گوگل]چنین جهانشمولیت دارای تحسین بسیاری است و به لذت بردن از کورس می افزاید
2. Cosmopolitanism became difficult to disentangle from its overtones of anti - semitism.
[ترجمه ترگمان]جدا کردن from از overtones its دشوار شد
[ترجمه گوگل]دگرگونی جهانگرائی از دغدغه های آنتی سمیت گرایی دشوار است
3. Cosmopolitanism became difficult to disentangle from its overtones of anti - nationalism.
[ترجمه ترگمان]جدا کردن from از نوع خود از ناسیونالیسم، دشوار شد
[ترجمه گوگل]دگرگونی جهانگرائی از دغدغه های ضد ملی گرایی دشوار است
4. With the revival of normative IR theory, cosmopolitanism came to the forefront again.
[ترجمه ترگمان]با احیای نظریه هنجاری IR، جهان وطنی به خط مقدم ادامه یافت
[ترجمه گوگل]با احیای نظریه IR هنجاری، جهانشمولیت دوباره به خط مقدم آمد
5. Long and vivid Chinese civilization contains the spirit of cosmopolitanism and pursing peace.
[ترجمه ترگمان]تمدن چین بلند و زنده، روح جهان وطنی و صلح pursing را شامل می شود
[ترجمه گوگل]تمدن بلند و زنده چینی حاوی روح جهانگردی و پیروی از صلح است
6. Claims and case studies of activities theorized as creating tolerance, harmony, or cosmopolitanism in cities.
[ترجمه ترگمان]ادعاها و مطالعات موردی از فعالیت ها به عنوان ایجاد تحمل، هماهنگی، یا جهان وطنی در شهرها استدلال شدند
[ترجمه گوگل]ادعاهای و مطالعات موردی فعالیتها به مثابه ایجاد تحمل، هماهنگی، یا جهانی شدن در شهرها تئوری شده است
7. A certain optimism adheres to the notion of a new cosmopolitanism.
[ترجمه ترگمان]یک خوش بینی خاص به مفهوم جهان وطنی جدید پایبند است
[ترجمه گوگل]خوشبینی خاصی به مفهوم جهانی شدن جهانی می شود