1. a group of dishonorable men who did not turn away from stealing and killing
گروهی مردان بی آبرو که از دزدی و قتل روگردان نبودند
2. A dishonorable discharge, afterward, for insubordination.
[ترجمه ترگمان]بعد از اون نافرمانی بی شرف، بعد از سرپیچی از نافرمانی
[ترجمه گوگل]پس از آن، تخلیه غیر قابل احترام
3. His dishonorable discharge from the Navy makes him ineligible for military benefits.
[ترجمه ترگمان]اخراج غیر شرافتمندانه او از نیروی دریایی او را برای منافع نظامی واجد شرایط می سازد
[ترجمه گوگل]تخلیه غرورآمیز او از نیروی دریایی او را برای مزایای نظامی غیرقانونی می کند
4. He is ashamed for his former dishonorable action.
[ترجمه ترگمان]از اقدام غیر شرافتمندانه او شرم دارد
[ترجمه گوگل]او برای اقدام سابق ناپذیر خود شرمنده است
5. He would not stoop to do anything dishonorable.
[ترجمه ترگمان]حاضر نبود خم شود تا کار غیر شرافتمندانه ای انجام دهد
[ترجمه گوگل]او نمیخواهد کاری انجام دهد که بی شرمانه باشد
6. For those crimes he faces dishonorable discharge, forfeiture of pay, and up to 32 years in prison.
[ترجمه ترگمان]برای آن جرایمی که او با discharge غیر شرافتمندانه، فقدان حقوق، و حداکثر ۳۲ سال زندان مواجه است
[ترجمه گوگل]برای این جنایات او با تخریب ناخوشایند، مصونیت از پرداخت و تا 32 سال زندان مواجه است
7. President Clinton denied any dishonorable actions.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور کلینتون هرگونه اقدام نادرست را انکار کرد
[ترجمه گوگل]پرزیدنت کلینتون هر گونه اقدام غیرقابل انکار را رد کرد
8. It is dishonorable to shirk military service.
[ترجمه ترگمان]برای خالی کردن خدمت نظامی ناشایسته است
[ترجمه گوگل]خشنود کردن خدمت نظامی است
9. George has made himself cheap by his dishonorable behaviour.
[ترجمه ترگمان]جورج با رفتار dishonorable خودش را پست کرده است
[ترجمه گوگل]جورج خود را با رفتار غرورآمیز او ارزان کرده است
10. His behavior is dishonorable.
[ترجمه ترگمان]رفتارش بی شرف است
[ترجمه گوگل]رفتار او بی شرمانه است
11. She was sentenced to three months imprisonment and a dishonorable discharge.
[ترجمه ترگمان]او به سه ماه حبس و یک اخراج غیر شرافتمندانه محکوم شد
[ترجمه گوگل]او به سه ماه حبس و یک تخفیف ناخوشایند محکوم شد
12. She wrote a letter telling him that the Marine Corps had given him a dishonorable discharge.
[ترجمه ترگمان]نامه ای نوشت و به وی گفت که سپاه تفنگداران، به او یک شلیک بی شرف داده است
[ترجمه گوگل]او یک نامه نوشت و به او گفت که سپاه تفنگداران دریایی به او دستور تخریب ناپذیر داده است
13. It occurred to Hicks that there would be absolutely nothing dishonorable in ripping him off.
[ترجمه ترگمان]به این موضوع فکر کرد که هیچ چیز غیر شرافتمندانه ای وجود نخواهد داشت که او را از هم جدا کند
[ترجمه گوگل]این به Hicks اتفاق افتاده است که در ناپدید شدن او هیچ چیزی غیر قابل انکار نیست
14. The inspector general, relying upon the testimony of white citizens, recommended that the whole unit be given dishonorable discharges.
[ترجمه ترگمان]بازرس کل با اتکا به شهادت شهروندان سفید توصیه کرد که کل دستگاه خالی از شرافت است
[ترجمه گوگل]بازرس کل، با تکیه بر شهادت شهروندان سفید پوست، توصیه می کند که کل واحد تخلیه ناپذیر را داده شود