کلمه جو
صفحه اصلی

shove off


معنی : عازم شدن
معانی دیگر : 1- با هل دادن قایق را از کرانه دور کردن 2- (عامیانه) راهی شدن، عزیمت کردن

انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to push a boat off the shore.
مترادف: set sail, weigh anchor
مشابه: depart, launch, sail

(2) تعریف: (informal) to leave.
مترادف: depart, go, leave
مشابه: clear out, split

- We have to shove off very early to avoid the traffic.
[ترجمه ترگمان] باید خیلی زود راه بیفتیم و از ترافیک دوری کنیم
[ترجمه گوگل] برای جلوگیری از ترافیک، ما باید خیلی زودهنگام را کنار بگذاریم

• go away, depart

مترادف و متضاد

عازم شدن (فعل)
leave, pull out, repair, depart, be off, set off, set forth, shove off, set forward, start out

جملات نمونه

1. Shove off and leave me alone!
[ترجمه ترگمان]برو کنار و مرا تنها بگذار!
[ترجمه گوگل]بیرون بریزید و من را تنها بگذارید!

2. You aren't wanted here, so shove off!
[ترجمه ترگمان]تو که اینجا wanted، پس برو کنار!
[ترجمه گوگل]شما اینجا هستید خواست نیست، بنابراین عازم!

3. Assert yourself and tell him to shove off, or just ignore him and put the phone down.
[ترجمه ترگمان]خودت را فریب بده و به او بگو برود، یا فقط او را نادیده بگیرد و گوشی را به زمین بگذارد
[ترجمه گوگل]خودتان را متقاعد کنید و به او بگوئید که او را بکشید، یا فقط نادیده بگیرید و گوشی را پایین بیاورید

4. Shove off! I'm busy.
[ترجمه ترگمان]! بزن کنار سرم شلوغه
[ترجمه گوگل]بیرون راندن! من مشغول هستم

5. Just shove off, will you?
[ترجمه ترگمان]فقط برو کنار، باشه؟
[ترجمه گوگل]ببخشید، آیا شما؟

6. Since everybody is safely aboard, we can shove off.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که همه صحیح و سالم سوار کشتی می شویم، می توانیم برویم
[ترجمه گوگل]از آنجا که همه با خیال راحت در کنار یکدیگر هستند، ما می توانیم بیرون برویم

7. I am sick of this place; let's shove off.
[ترجمه ترگمان]از اینجا حالم به هم می خورد
[ترجمه گوگل]من از این مکان مریض هستم بیا بیرون برویم

8. Jake plans to shove off to Spain with Bill at the end of June.
[ترجمه ترگمان]جیک قصد دارد در پایان ماه ژوئن با بیل به اسپانیا برود
[ترجمه گوگل]جیک قصد دارد تا در اواخر ماه ژوئن با بیل به اسپانیا برود

9. Shove off! I am busy.
[ترجمه ترگمان]! بزن کنار من کار دارم
[ترجمه گوگل]بیرون راندن! من مشغول هستم

پیشنهاد کاربران

گم شو

بزن به چاک


کلمات دیگر: