کلمه جو
صفحه اصلی

carsick


دارای حالت تهوع (در اثر بودن در وسیله ی نقلیه)، دچار ماشین گرفتگی، مبتلا به بهم خوردگی حال در اتومبیل

انگلیسی به فارسی

مبتلا به‌ به‌هم‌خوردگی حال در اتومبیل، بدماشین


انگلیسی به انگلیسی

• suffering from carsickness
if you are carsick, you feel ill while travelling in a car.

صفت ( adjective )
• : تعریف: suffering from motion sickness during car travel.

جملات نمونه

1. to become carsick
در اتومبیل حالت تهوع پیدا کردن

2. I often feel carsick when I'm on a long journey.
[ترجمه ترگمان]وقتی در یک سفر طولانی هستم، گاهی احساس حالت تهوع می کنم
[ترجمه گوگل]وقتی که من در یک سفر طولانی هستم، اغلب احساس راحتی می کنم

3. Do you get carsick?
[ترجمه ترگمان]تو حالت تهوع داری؟
[ترجمه گوگل]آیا اتومبیل را می گیرید؟

4. They accepted the cheers carsick cars and almost as many.
[ترجمه ترگمان]آن ها صدای تشویق اتومبیل ها را پذیرفتند و تقریبا به همان تعداد
[ترجمه گوگل]آنها تصدیق می کردند که اتومبیل های خوشگل و تقریبا همان تعداد زیادی هستند

5. Joe Buck: I only get carsick on boats.
[ترجمه ترگمان]جو باک: من فقط تو قایق ماشین می بینم
[ترجمه گوگل]جو بک من فقط در قایق ها اتومبیل می گیرم

6. They made me carsick from the jiggling and the smell of the fuel.
[ترجمه ترگمان]آن ها مرا از لرزش خفیف و بوی سوخت دور کردند
[ترجمه گوگل]آنها از ضرب و شتم و بوی سوخت به من کمک کردند

7. Maria: Let me think ! Pills for carsick, traditional medicine coldpain killers and something like that.
[ترجمه ترگمان]بذار فکر کنم قرص برای carsick و داروهای سنتی coldpain و یه همچین چیزی
[ترجمه گوگل]ماریا بگذار من فکر کنم! قرص ها برای اتومبیل ها، قاتلان coldpain پزشکی سنتی و چیزی شبیه به آن

8. I am carsick and special advantages and disadvantages, what is there be special method treated carsick?
[ترجمه ترگمان]من carsick و مزایا و معایب خاص خود را دارم، روش خاصی برای درمان carsick وجود دارد؟
[ترجمه گوگل]من مزایا و معایب خاصی از اتومبیل و وسایل نقلیه خاصی دارم

9. He got carsick and heaved his lunch.
[ترجمه ترگمان]حالش بد شد و ناهار را بلند کرد
[ترجمه گوگل]او اتومبیلرانی شد و ناهار خود را با خود برد

10. I get carsick in the back seat so I call dibs on the front seat.
[ترجمه ترگمان]من تو صندلی عقب ماشین می بینم واسه همین زدم روی صندلی جلو
[ترجمه گوگل]من در صندلی عقب اتومبیل می گیرم، بنابراین به صندلی جلو می روم

11. You must be carsick.
[ترجمه ترگمان] تو باید ماشین خودت رو سوراخ کنی
[ترجمه گوگل]شما باید اتومبیل باشید

12. Paul remembers that the awful thing is that each time he never even felt carsick until after Ed threw up.
[ترجمه ترگمان]پل به یاد می آورد که بدترین چیز این است که هر بار پس از اینکه اد به طرف بالا پرت شد، هیچ وقت تا به حال احساس آرامش نکرده بود
[ترجمه گوگل]پل به یاد می آورد که چیز بدی است که هر بار او هرگز احساس راحتی نمی کند تا زمانی که اد را پرت کرد

13. I still didn't like the bus; it did make me carsick.
[ترجمه ترگمان]هنوز از اتوبوس خوشم نمی امد؛ حالم را به هم می خورد
[ترجمه گوگل]هنوز اتوبوس را دوست نداشتم این کار را به من کرد

do you get carsick?

آیا در ماشین حال شما به هم می‌خورد؟


پیشنهاد کاربران

بد ماشین

ماشین زده


کلمات دیگر: