1. The play had us in stitches.
[ترجمه ترگمان] بازی ما رو بخیه زده بود
[ترجمه گوگل]این بازی ما را در بخیه ها داشت
2. Here's a book that will have you in stitches.
[ترجمه ترگمان]این یک کتاب است که شما را در بخیه خواهد داشت
[ترجمه گوگل]در اینجا یک کتاب است که شما را در بخیه می کند
3. Her jokes had us all in stitches.
[ترجمه ترگمان]شوخی های او همه ما را بخیه زده بود
[ترجمه گوگل]جوک هایش همه ما را در سر و صدا گذاشته بود
4. Mannie Pratt would have the bar in stitches doing an imitation of him.
[ترجمه ترگمان]Mannie پرات بار stitches را که تقلیدی از او بود به بار می آورد
[ترجمه گوگل]منی پرات می تواند نوار را در بافت هایی که تقلید از او می کند، داشته باشد
5. The sight of him also had her in stitches.
[ترجمه ترگمان]منظره او نیز او را در بخیه دیده بود
[ترجمه گوگل]چشم او نیز او را در بخیه
6. The comedian had us in stitches.
[ترجمه ترگمان] کمدین ما رو بخیه زده بود
[ترجمه گوگل]کمدین ما را در دوش گرفت
7. Sylvester: I was in stitches during Rush Hour
[ترجمه ترگمان]سیلوستر: من در طول Rush Rush بخیه زدم
[ترجمه گوگل]سیلوستر: در ساعت شلوغی در حال سوزش بودم
8. We were in stitches watching the antics of the chimpanzees at the zoo.
[ترجمه ترگمان]ما در stitches بودیم و به حرکات عجیب و غریب در باغ وحش نگاه می کردیم
[ترجمه گوگل]ما در حال شستشو بودیم که شمشیربازی ها را در باغ وحش می دیدیم
9. English travelers kept their friends in stitches while describing this ridiculous Italian custom.
[ترجمه ترگمان]مسافران انگلیسی هنگام توصیف این رسم مسخره ایتالیایی دوستان خود را به بخیه زدند
[ترجمه گوگل]مسافران انگلیسی در حالی که توصیف این سفارشی ایتالیایی مضحک بودند، دوستان خود را با سوزن نگه داشتند
10. She had everyone in stitches.
[ترجمه ترگمان] اون همه بخیه زده بود
[ترجمه گوگل]او هر کسی را در بخیه گرفت
11. She keeps them in stitches.
[ترجمه ترگمان] اونا رو توی بخیه نگه میداره
[ترجمه گوگل]او آنها را در دوختن نگه می دارد
12. Jane's such a scream - her jokes have me in stitches.
[ترجمه ترگمان]جین انقدر جیغ می کشد - جوک او مرا بخیه زده است
[ترجمه گوگل]جین چنین فریاد زد - جوک های او مرا در سرفه می گذارند
13. She remained po-faced all evening, even when the rest of us were in stitches at Bob's jokes.
[ترجمه ترگمان]او تمام شب را رو صورتش بود، حتی وقتی که بقیه ما به جوک های باب بخیه زده بودیم
[ترجمه گوگل]او تمام شب باقی مانده بود، حتی زمانی که بقیه ما در جوک های باب در بخیه بود
14. He was a brilliant raconteur, with a wicked wit and a razor tongue, and he had them all in stitches.
[ترجمه ترگمان]او یک raconteur درخشان و باهوش و با زبانی wicked بود و همه آن ها را بخیه زده بود
[ترجمه گوگل]او یک raconteur درخشان بود، با عجیب و غریب شریر و زبان تیغه، و او همه آنها را در بخیه