کلمه جو
صفحه اصلی

invective


معنی : پرخاش، طعنه، طعن، سخن حمله امیز، ناسزا گویی
معانی دیگر : هتاکی، فحش، ناسزا، دشنام، هرزه گویی

انگلیسی به فارسی

پرخاش، سخن حمله آمیز، طعن، ناسزا گویی


انفجاری، طعن، طعنه، پرخاش، سخن حمله امیز، ناسزا گویی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: strongly abusive or denunciatory speech or language.
مترادف: abuse, contumely, obloquy, railing, vituperation
مشابه: calumny, censure, imprecation, malediction, slander

- The pastor's fiery sermons were filled with invective and dire warnings of hell.
[ترجمه ترگمان] The آتشین کشیش از invective و warnings جهنم پر شده بود
[ترجمه گوگل] خطبه های آتش فریب خورده کشیش با هشدارهای مخرب و ترس از جهنم پر شده بود

(2) تعریف: an instance of such speech.
مترادف: aspersion, contumely, diatribe, insult, philippic, scurrility, tirade
مشابه: curse, harangue, slur, tongue-lashing
صفت ( adjective )
مشتقات: invectively (adv.), invectiveness (n.)
• : تعریف: of or relating to invective; strongly abusive.
مترادف: abusive, damning, vituperative
مشابه: defamatory, deprecatory, derogatory, harsh, insulting, offensive, scurrilous, slanderous

• curse, abusive words, insult
invective is very rude and unpleasant things that people say when they are very angry or annoyed with someone; a formal word.

مترادف و متضاد

پرخاش (اسم)
abuse, ruff, quarrel, invective

طعنه (اسم)
invective, reproach, reproof, lash, quip, scoff, irony, jape, rebuke, twit, expostulation, sarcasm, jeer, jest, call-down, brush-off, taunt, satire, lashing

طعن (اسم)
invective

سخن حمله امیز (اسم)
invective

ناسزا گویی (اسم)
invective, vituperation, obloquy, revilement

verbal abuse


Synonyms: accusation, berating, billingsgate, blame, blasphemy, castigation, censure, condemnation, contumely, denunciation, diatribe, epithet, jeremiad, obloquy, philippic, reproach, revilement, sarcasm, scurrility, tirade, tongue-lashing, vilification, vituperation


Antonyms: compliment, flattery, praise


جملات نمونه

1. A woman had hurled racist invective at the family.
[ترجمه ترگمان]یک زن، فحش نژاد پرست را به طرف خانواده پرتاب کرده بود
[ترجمه گوگل]یک زن نژادپرست در خانواده مجبور شده بود

2. A stream of invective from some sectors of the press continues to assail the government.
[ترجمه ترگمان]جریان of از برخی بخش های مطبوعات به حمله به دولت ادامه می دهد
[ترجمه گوگل]جریان حواس پرتی از برخی بخش های مطبوعات همچنان به دولت حمله می کند

3. He retorted the invective on her.
[ترجمه ترگمان]پرخاش کنان گفت:
[ترجمه گوگل]او بر او واکنش نشان داد

4. He let out a stream of invective.
[ترجمه ترگمان]یک بار دیگر ناسزا گفت
[ترجمه گوگل]او یک جریان از انفجار را رها کرد

5. He was also beginning to relapse into invective and his voice was rising.
[ترجمه ترگمان]تازه شروع به ناسزا گفتن می کرد و صدایش در حال برخاستن بود
[ترجمه گوگل]او همچنین شروع به عقب نشینی کرد و صدای او بلند شد

6. In this worsening climate of inter-republican invective, the collective State Presidency met in emergency session on Oct.
[ترجمه ترگمان]در این بدتر شدن اوضاع و هوای بین جمهوری خواهان، ریاست جمهوری جمعی در جلسه اضطراری خود در ماه اکتبر برگزار شد
[ترجمه گوگل]در این فضای رو به افزایشی ناآرام میان جمهوری، مجلس نمایندگان در نشست اضطراری در ماه اکتبر در رأی گیری قرار گرفت

7. In Green's invective there is the starveling author's jealousy of the prosperous actor.
[ترجمه ترگمان]در invective گرین، حسادت نویسنده starveling به هنرپیشه ثروتمند وجود دارد
[ترجمه گوگل]در انزجار سبز، حسادت نویسنده ی کورکورانه از بازیگر موفق است

8. They are full of antagonism as well as invective rhetoric.
[ترجمه ترگمان]آن ها پر از antagonism و شعارهای invective هستند
[ترجمه گوگل]آنها پر از انطباق و همچنین لفاظی های مخرب هستند

9. Crowley maintained a stream of invective and abuse against Waite.
[ترجمه ترگمان]کرولی، سیلی از دشنام و ناسزا بر علیه Waite را حفظ کرد
[ترجمه گوگل]کراولی جریان عصبی و سوء استفاده علیه وایتی را حفظ کرد

10. A brush dripping paint; a speech that dripped invective.
[ترجمه ترگمان]یک قلم مو که چکه می کرد؛ یک سخنرانی که چکه می کرد
[ترجمه گوگل]یک قلم رنگارنگ یک سخنرانی که فریب خورده است

11. They resorted to sarcasm irony, invective and self - praise.
[ترجمه ترگمان]آن ها به کنایه، طعن و self متوسل شدند
[ترجمه گوگل]آنها به قحطی سارکاسم، تقلید و تحسین خود اعتراف کردند

12. He had expected criticism but not the invective which greeted his proposal.
[ترجمه ترگمان]او مورد انتقاد قرار گرفته بود، ولی نه the که به پیشنهاد وی پاسخ می داد
[ترجمه گوگل]او منتقدان را منتقد می دانست، اما نه برداشتی که پیشنهادش را پذیرفت

13. His command of irony and invective was said to be very classic and lethal.
[ترجمه ترگمان]گفته می شد که فرمان طنز و invective بسیار کلاسیک و مهلک است
[ترجمه گوگل]گفته شد که فرمان او از عجیب و غریب و فجیع بودن بسیار کلاسیک و کشنده است

14. At such times his command of invective was said to be classic and lethal.
[ترجمه ترگمان]در چنین مواقعی، گفته می شد که فرمان his کلاسیک و مرگبار است
[ترجمه گوگل]در چنین زمانهایی، دستور فرمانبرداری وی، کلاسیک و کشنده بود

پیشنهاد کاربران

دوستان دقت کنند که این کلمه اسم است نه صفت، به معنی "ناسزا" یا " حرف توهین امیز"


کلمات دیگر: