کلمه جو
صفحه اصلی

cut it


(عامیانه) به طور رضایتبخش کار کردن

انگلیسی به انگلیسی

• succeed, do well; achieve the required level of quality

جملات نمونه

1. If he can't cut it, then we'll get someone else to do the job.
[ترجمه امین] اگر او نمی تواند به طور رضایت بخشی کار کند، پس می رویم و یک نفر دیگر را برای انجام دادن این کار می آوریم.
[ترجمه ترگمان]اگر او نمی تواند آن را ببرد، بعد یکی دیگر را برای انجام کار پیدا می کنیم
[ترجمه گوگل]اگر او نمیتواند آنرا برش بیاورد، ما دیگر کسی را برای انجام این کار خواهیم برد

2. Players who can't cut it soon quit the team.
[ترجمه امین] بازیکنانی که نمی توانند به طور رضایت بخشی کار کنند، زود تیم را ترک کنند.
[ترجمه ترگمان]بازیکنان که نمی توانند به زودی از تیم جدا شوند
[ترجمه گوگل]بازیکنان که نمیتوانند آن را به زودی از تیم خارج کنند

3. I'm sick of you two squabbling just cut it out!
[ترجمه ترگمان]خسته شدم از اینکه شما دوتا دعوا سر هم کردین
[ترجمه گوگل]من از شما متاسفم که دو نفر از هم رفته اند و فقط آن را قطع کرده اند!

4. Your article's too long -- please cut it down to 1000 words.
[ترجمه ترگمان]مقاله شما خیلی طولانی است - - لطفا آن را به ۱۰۰۰ کلمه ببرید
[ترجمه گوگل]مقاله شما بیش از حد طولانی است - لطفا آن را به 1000 کلمه کاهش دهید

5. He doesn't think English-born players can cut it abroad.
[ترجمه ترگمان]او فکر نمی کند که بازیکنان انگلیسی بتوانند آن را در خارج از کشور قطع کنند
[ترجمه گوگل]او فکر نمی کند بازیکنان انگلیس بتوانند آن را در خارج از کشور بریزند

6. He cut down the tree and cut it up for firewood.
[ترجمه ترگمان]درخت را قطع کرد و برای هیزم آن را قطع کرد
[ترجمه گوگل]او درخت را بریده و برای هیزم بریده است

7. Hey, you guys, cut it out - Mom's trying to get some sleep.
[ترجمه ترگمان] هی، بچه ها، تمومش کنین - مامان داره سعی میکنه یه کم بخوابه -
[ترجمه گوگل]هی، شما بچه ها، آن را قطع کنید - مامان سعی می کند تا کمی خواب ببارد

8. I cut it out and pinned it to my studio wall.
[ترجمه ترگمان]آن را بیرون آوردم و آن را به دیوار استودیوی خودم وصل کردم
[ترجمه گوگل]من آن را قطع کردم و آن را به دیوار استودیوی من بست

9. Peel the onion and cut it in half lengthwise.
[ترجمه ترگمان]از روی زمین پیاز را بردار و آن را تا نیمه دیگر ببر
[ترجمه گوگل]پیاز را بریزید و به نصف طول بریزید

10. Don't just hack at the bread - cut it properly!
[ترجمه ترگمان]فقط نون رو کوتاه نکن و درستش کن!
[ترجمه گوگل]فقط نان را هک نکنید - آنرا درست کنید!

11. The cake just broke into pieces when I cut it.
[ترجمه ترگمان] وقتی قطعش کردم، کیک تکه تکه شد
[ترجمه گوگل]کیک زمانی که من آن را قطع کردم فقط به قطعات شکسته شد

12. My finger is tender because I cut it yesterday.
[ترجمه ترگمان]انگشت من نرم است چون دیروز آن را پاره کردم
[ترجمه گوگل]انگشت من مناقصه است زیرا دیروز آن را قطع کردم

13. I'm sick of you two arguing-just cut it out!
[ترجمه ترگمان]خسته شدم از اینکه شما دوتا باهم بحث میکردین - فقط تمومش کنید -
[ترجمه گوگل]من دو نفر از شما متاسف هستم - فقط آن را قطع کن!

14. Just cut it out! I've had enough of your silly jokes.
[ترجمه ترگمان]! فقط تمومش کن به اندازه کافی از شوخی های احمقانه ت استفاده کردم
[ترجمه گوگل]فقط آن را قطع کن! من به اندازه کافی از جوک های احمقانه خود را داشته ام

پیشنهاد کاربران

توانایی کاری را داشتن
موفق شدن

از عهده کاری برآمدن، موثر بودن

( of a motor or other mechanical device )
To begin operating, especially when triggered automatically by an electrical signal.


کلمات دیگر: