کلمه جو
صفحه اصلی

ascendant


معنی : صعودی، بالا رونده، فراز جو، فراز گرای
معانی دیگر : ascendent : فراز جو، نج، سمت الراس، نوک

انگلیسی به فارسی

( ascendent =) فراز‌جو، فراز‌گرای، صعودی، بالا‌رونده، (نجوم) سمت‌الراس، نوک


صعود، صعودی، بالا رونده، فراز جو، فراز گرای


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: moving upward; rising; ascending.
متضاد: descendent

- The mayor seems convinced that the fortunes of the city are ascendant.
[ترجمه ترگمان] شهردار به نظر می رسد که سرنوشت شهر رو به افزایش است
[ترجمه گوگل] شهردار به نظر می رسد متقاعد شده است که ثروت های شهر صعودی است

(2) تعریف: dominant or superior.

- The ascendant culture of the conquerors nearly displaced the native culture.
[ترجمه ترگمان] فرهنگ ascendant فاتحان تقریبا فرهنگ بومی را آواره ساخت
[ترجمه گوگل] فرهنگ صعب العلاج فاتحان تقریبا آواره فرهنگ بومی است
اسم ( noun )
عبارات: in the ascendant
(1) تعریف: a position of dominance or superiority.
مشابه: ascendancy

(2) تعریف: in astrology, the point in the earth's orbit intersecting with the apparent path of the sun, or the sign of the zodiac rising in the east, at the time of an event such as one's birth.

• control, rule, power; ancestor; sign of the zodiac rising above the horizon at the time of birth
ascending, rising, climbing, mounting
if someone or something is in the ascendant, they are increasing in power, influence, or popularity.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] صعودی، بالارو

مترادف و متضاد

صعودی (صفت)
ascendant, ascending, ascendent, ascensional

بالا رونده (صفت)
rising, ascendant, ascending, ascendent, climbing, ascensive, exhalant, exhalent, uprising

فراز جو (صفت)
ascendant, ascendent

فراز گرای (صفت)
ascendant, ascendent

جملات نمونه

1. the economically ascendant classes
طبقاتی که از نظر اقتصادی تفوق دارند

2. in the ascendant
در حال ترقی،طالع،در حال فرازش

3. his fortune is in the ascendant
کارش بالاگرفته است،طالع او شکوفاست،بختش طالع است.

4. His star was in the ascendant.
[ترجمه ترگمان]ستاره او در اوج آسمان بود
[ترجمه گوگل]ستاره او در صعود بود

5. He's very much in the ascendant in Hollywood.
[ترجمه ترگمان]او در اوج ترقی در هالیوود است
[ترجمه گوگل]او در فیلم هالیوود بسیار زیاد است

6. Her star seems very much in the ascendant.
[ترجمه ترگمان]ستاره او very به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]ستاره اش به نظر می رسد بسیار در بالا رفتن است

7. British pop music is once again in the ascendant.
[ترجمه ترگمان]موسیقی پاپ انگلیسی بار دیگر در صدر جدول قرار دارد
[ترجمه گوگل]موسیقی پاپ بریتانیا یک بار دیگر در صعود است

8. Radical reformers are once more in the ascendant.
[ترجمه ترگمان]reformers Radical همیشه در اوج آسمان هستند
[ترجمه گوگل]اصلاح طلبان اصلاح طلب در مرحله صعود قرار دارند

9. If there are more than 25 ascendants, enter the last displayed ascendant in the user name field to reveal the other ascendants.
[ترجمه ترگمان]اگر بیش از ۲۵ ascendants وجود داشته باشد، آخرین ascendant نمایش داده شده در میدان نام کاربر را وارد کنید تا the دیگر را آشکار کند
[ترجمه گوگل]اگر بیش از 25 صعود وجود داشته باشد، آخرین صعود نمایش داده شده در قسمت نام کاربری را وارد کنید تا سایر صعودان را فاش کنید

10. During this period, liberal ideas were in the ascendant.
[ترجمه ترگمان]در طی این دوره، ایده های لیبرال در صدر بودند
[ترجمه گوگل]در طول این دوره، ایده های لیبرال در قیاس بودند

11. Tory ministers continue to watch Mr Smith's ascendant star with considerable nervousness.
[ترجمه ترگمان]وزرای محافظه کار به تماشای ستاره ascendant آقای اسمیت با عصبانیت قابل توجهی ادامه می دهند
[ترجمه گوگل]وزیران توری همچنان به تماشای ستاره صلح آقای اسمیت با نگرانی قابل ملاحظه ای نگاه می کنند

12. At first Athens was in the ascendant, then Sparta.
[ترجمه ترگمان]در ابتدا آتن چیره شد، سپس اسپارتا
[ترجمه گوگل]در ابتدا آتن در صعود بود، سپس اسپارت

13. Though he is still a young man his political career is already in the ascendant.
[ترجمه ترگمان]اگرچه او هنوز جوان است و کار سیاسی او در حال حاضر رو به افزایش است
[ترجمه گوگل]اگرچه او هنوز یک مرد جوان است، اما فعالیت سیاسی او در حال حاضر در حال پیشرفت است

14. But might he actually side with Balliol now, if he deemed his cause in the ascendant?
[ترجمه ترگمان]اما در واقع، اگر او علت آن را در سمت الراس دیده بود، می توانست در کنارش باشد؟
[ترجمه گوگل]اما ممکن است او در حال حاضر با Balliol در کنار، اگر او دلیل خود را در بالا بردن؟

15. Arran gave way to the persuasions of his half-brother, the abbot of Paisley, and to the ascendant Beaton faction.
[ترجمه ترگمان]ارل آو آرن، که نیمی از برادر خود، یعنی رئیس Paisley، را به دست آورد، و رئیس فرقه بیتن را به دست آورد
[ترجمه گوگل]آران به رویکردهایی از برادر ناتنی خود، حصار پیزیلی و جناح صعود بیتون متوسل شد

پیشنهاد کاربران

غالب، مستولی، مسلط، چیره، فائق، برتر، رو به تعالی، رو به صعود، سیر صعودی، در حال برتری، رو به ترقی، بلارونده، رو به خیزش

صعودکننده

نیاکان ( در ascendants )

قدرت گرفتن


کلمات دیگر: