کلمه جو
صفحه اصلی

coercive


معنی : اجباری، از روی کره و اجبار
معانی دیگر : قلدرانه، زورگویانه، سرکوب گرانه، قهرآمیز، قهری

انگلیسی به فارسی

از روی کره و اجبار، اجباری، قهری


اجباری، از روی کره و اجبار


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: coercively (adj.), coerciveness (n.)
• : تعریف: of or using coercion.
مشابه: compulsory

- The guerrillas sometimes used coercive methods to obtain recruits.
[ترجمه ترگمان] ستیزه جویان گاهی از روش های اجباری برای به دست آوردن نیروهای تازه استفاده می کنند
[ترجمه گوگل] چریکها گاهی اوقات با استفاده از روش های اجباری برای به دست آوردن نیروی کار استفاده می کنند

• forceful, compelling
something that is coercive is used to persuade people forcefully to do something that they did not want to do; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] خنثی کننده

مترادف و متضاد

اجباری (صفت)
binding, compulsory, compulsive, mandatory, coercive, forcible, de rigueur, obliging

از روی کره و اجبار (صفت)
coercive

جملات نمونه

1. The president relied on the coercive powers of the military.
[ترجمه ديانا] رئیس جمهور بر قدرت های سرکوبگرانه ی ارتش اتکا داشت
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور بر اختیارات اجباری ارتش متکی بود
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور بر نیروهای اجباری ارتش متکی بود

2. The eighteenth-century Admiralty had few coercive powers over its officers.
[ترجمه ترگمان]نیروی دریایی قرن هجدهم قدرت اجباری کمتری نسبت به افسران خود داشت
[ترجمه گوگل]اداری دریای قرن هجدهم چندین قدرت اجباری را بر افسران آن داشت

3. A modern capitalist state can not openly use coercive powers to help one class accumulate capital at the expense of others.
[ترجمه ترگمان]یک دولت سرمایه داری مدرن نمی تواند صریحا از قدرت coercive برای کمک به یک طبقه سرمایه در هزینه دیگران استفاده کند
[ترجمه گوگل]یک دولت سرمایه داری مدرن نمی تواند به طور آشکار از قدرت اجباری برای کمک به یک طبقه سرمایه به هزینه دیگران استفاده کند

4. Above all, the coercive force at the disposal of the Tsar fell far short of its imposing image.
[ترجمه ترگمان]از همه مهم تر، نیروی coercive در اختیار تزار بسیار کوتاه از تصویر ابهت آن بود
[ترجمه گوگل]مهمتر از همه، نیروی اجباری در اختیار تزار به مراتب کمتر از تصویر تحمیلش بود

5. This exercise of economic power could be coercive, in the sense that A might prevent B from enjoying certain economic benefits.
[ترجمه ترگمان]این تمرین قدرت اقتصادی می تواند اجباری باشد، به این معنا که A می تواند از بهره مندی از منافع اقتصادی خاص جلوگیری کند
[ترجمه گوگل]این تمرین قدرت اقتصادی میتواند اجباری باشد، به این معنا که A ممکن است از مزایای اقتصادی خاصی جلوگیری کند

6. The police may have used coercive tactics to get confessions.
[ترجمه ترگمان]پلیس ممکن است از تاکتیک های اجباری برای گرفتن اعتراف استفاده کند
[ترجمه گوگل]پلیس ممکن است تاکتیک های قهرآمیز را برای اعتراف به کار گیرد

7. Coercive reform is associated with groups that feel threatened, with groups that feel their social superiority is being challenged or diminished.
[ترجمه ترگمان]اصلاحات Coercive با گروه هایی در ارتباط است که احساس تهدید می کنند، با گروه هایی که احساس برتری اجتماعی شان را به چالش می کشند یا تضعیف می کنند
[ترجمه گوگل]اصلاحات اجباری با گروههایی که احساس تهدید دارند مرتبط است با گروههایی که احساس برتری اجتماعی خود را به چالش کشیده یا کاهش می دهند

8. Avoiding these coercive sanctions provides a reason for people to stop being free-riders and join the union.
[ترجمه ترگمان]اجتناب از این تحریم های اجباری دلیلی برای مردم فراهم می کند تا از آزاد بودن و پیوستن به اتحادیه دست بردارند
[ترجمه گوگل]اجتناب از این تحریم های اجباری سبب می شود که مردم برای جلوگیری از آزاد شدن سواران و پیوستن به اتحادیه باشند

9. Petitioner contends that the coercive nature of this program is evident from the degree of success it has achieved.
[ترجمه ترگمان]Petitioner ادعا می کند که ماهیت اجباری این برنامه از درجه موفقیتی که بدست آورده است مشهود است
[ترجمه گوگل]متقاضی می گوید که ماهیت اجباری این برنامه از لحاظ موفقیت موفقیت آمیز مشهود است

10. Once dissociated from coercive power, it will witness a renewal of spirituality.
[ترجمه ترگمان]زمانی که از قدرت اجباری جدا شد، شاهد تجدید معنویت خواهد بود
[ترجمه گوگل]هنگامی که از قدرت اجباری جدا می شود، شاهد تجدید معنویت خواهیم بود

11. The husband had coercive powers to govern most aspects of a woman's life, particularly through his control of money.
[ترجمه ترگمان]شوهر قدرت خود را از دست داده بود تا بیشتر جنبه های زندگی یک زن را اداره کند، به خصوص از طریق کنترل پول
[ترجمه گوگل]شوهر توانایی اجباری داشت تا بیشتر جنبه های زندگی یک زن را کنترل کند، به ویژه از طریق کنترل پول خود

12. As temperature was increased successively, the coercive force and squareness ratio of the film decreased because of grain growth and second phase coarsening.
[ترجمه ترگمان]با افزایش دما، نسبت اجباری و نسبت squareness این فیلم به دلیل رشد غله و coarsening فاز دوم کاهش یافت
[ترجمه گوگل]با افزایش درجه حرارت به طور پیوسته، نسبت نیرو و فشار نسبت به فیلم کاهش می یابد به دلیل رشد دانه و خم شدن فاز دوم

13. Placing a child in a day nursery is coercive and tyrannical and a violation of the child's free and natural disposition.
[ترجمه ترگمان]قرار دادن یک کودک در یک مهد کودک اجباری و ظالمانه و نقض طبیعت آزاد و طبیعی کودک است
[ترجمه گوگل]قرار دادن یک کودک در یک مهد کودک اجباری و استبدادی است و نقض شرایط آزاد و طبیعی کودک است

14. Criminal coercive measure is an important component of the code of criminal procedure.
[ترجمه ترگمان]اقدام اجباری یک جز مهم از قانون آیین دادرسی کیفری است
[ترجمه گوگل]اقدامات قهرآمیز جنایی جزء مهمی از قانون پرونده جنایی است

15. As a coercive measure, arrest system implies the same.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک معیار اجباری، سیستم بازداشت به همان شکل است
[ترجمه گوگل]به عنوان یک اقدام قهرآمیز، سیستم دستگیری یکسان است

The police resorted to coersive measures against the students.

پلیس در مقابل دانشجویان به قلدری متوسل شد (قلدر‌منشی کرد).


پیشنهاد کاربران

عنفی، مبتنی بر زورگویی

بازدارنده

Do not be so coercive
God, your child will be forced
Then I will train him and punish you
اینقد قهری نباش
بخدا بچه ات شهری میشه
تورا تربیت تورا تنبیه میکنم


کلمات دیگر: