1. an erroneous spelling of my name
املای اشتباهی نام من
2. He has an erroneous opinion about the problem.
[ترجمه ترگمان]او در مورد این مشکل نظر غلطی دارد
[ترجمه گوگل]او در مورد این مشکل عقیده نادرستی دارد
3. No erroneous ideas should be allowed to spread unchecked.
[ترجمه ترگمان]هیچ ایده غلطی نباید اجازه پخش بدون کنترل را داشته باشد
[ترجمه گوگل]ایده های اشتباه نباید به صورت غیرقابل کنترل گسترش یابد
4. Some people have the erroneous notion that one can contract AIDS by giving blood.
[ترجمه ترگمان]برخی از مردم این تصور غلط را دارند که فرد می تواند با دادن خون به ایدز کمک کند
[ترجمه گوگل]بعضی از مردم تصور اشتباهی دارند که می توانند ایدز را با خونریزی متوقف کنند
5. They have arrived at some erroneous conclusions.
[ترجمه ترگمان]آن ها به برخی نتایج اشتباه رسیده اند
[ترجمه گوگل]آنها به نتایجی غلط دست یافته اند
6. He seems to be under the erroneous impression that she is in love with him.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که او در اشتباه است که او عاشق اوست
[ترجمه گوگل]او به نظر می رسد تحت تصور اشتباه است که او در عشق اوست
7. The advocators of this erroneous doctrine are falling away.
[ترجمه ترگمان]The این نظریه نادرست رو به کاهش است
[ترجمه گوگل]طرفداران این دکترین اشتباه سقوط می کنند
8. A poignant but erroneous cliche has made its way into journalism over the past few years.
[ترجمه ترگمان]یک کلیشه اما نادرست در طی چند سال گذشته تبدیل به روزنامه نگاری شده است
[ترجمه گوگل]در سال گذشته چندین سال است که یک خبرنگار خردمندانه اما دروغین به روزنامه نگاری کرده است
9. It would be erroneous to overstate this apprehension, for there was another aspect to the argument.
[ترجمه ترگمان]در باب این دلواپسی نادرست بود، زیرا جنبه دیگری هم داشت
[ترجمه گوگل]این اشتباه غلطی است که این آزار و اذیت را غلط می دهد، زیرا جنبه دیگری برای این استدلال وجود دارد
10. Ricci's book tries to correct this erroneous view of ancient China.
[ترجمه ترگمان]کتاب ریچی تلاش می کند این دیدگاه اشتباه از چین باستان را تصحیح کند
[ترجمه گوگل]کتاب Ricci تلاش می کند تا این دیدگاه غلط از چین باستان را اصلاح کند
11. Erroneous police conclusions are often caused by considerable obstacles to the discovery of what happened in the past.
[ترجمه ترگمان]نتایج تحقیقات Erroneous اغلب ناشی از موانع قابل توجهی برای کشف اتفاقاتی است که در گذشته رخ داده است
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری های پلیس نادرست اغلب ناشی از موانع قابل توجهی در کشف وقایع گذشته است
12. At least 15 million Americans still hold the erroneous view that cancer is contagious.
[ترجمه ترگمان]حداقل ۱۵ میلیون آمریکایی هنوز این دیدگاه نادرست را دارند که سرطان مسری است
[ترجمه گوگل]حداقل 15 میلیون آمریکایی هنوز این دیدگاه غلط را که سرطان مسری است، حفظ می کند
13. People are scared and paranoid of erroneous information they got.
[ترجمه ترگمان]مردم ترسیده و از اطلاعات نادرستی که به دست آورده اند، وحشت دارند
[ترجمه گوگل]مردم می ترسند و اطلاعات نادرستی را دریافت می کنند
14. Erroneous news releases are one thing.
[ترجمه ترگمان]انتشار اخبار Erroneous یک چیز است
[ترجمه گوگل]خبرهای اشتباه یک چیز است