کلمه جو
صفحه اصلی

bombard


معنی : بمباران کردن، بتوپ بستن
معانی دیگر : به توپ بستن، (با توپ و خمپاره و غیره ولی نه با سلاح سبک) گلوله باران کردن، به باد انتقاد یا پرسش (و غیره) گرفتن، (فیزیک اتمی) هسته های اتمی را در معرض جریان ذرات اتمی قرار دادن (به منظور ایجاد استحاله ((تبدیل هسته ای)))، خردیزه باران کردن

انگلیسی به فارسی

بمباران کردن، بتوپ بستن


بمبارد، بمباران کردن، بتوپ بستن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: bombards, bombarding, bombarded
(1) تعریف: to attack with bombs, cannon fire, or artillery.
مترادف: blitz, bomb, shell
مشابه: barrage, blitzkrieg, enfilade, fusillade, raid, strafe, strike

(2) تعریف: to assail, as with questions, ideas, or the like.
مترادف: barrage, strike
مشابه: assail, assault, attack, broadside, pepper, zap

- They bombarded the waiter with complaints.
[ترجمه ترگمان] آن ها پیشخدمت را با شکایت بمباران کردند
[ترجمه گوگل] آنها پیشخدمت را با شکایات بمباران کردند

(3) تعریف: to shoot radiation or high energy particles at.
مترادف: irradiate, zap
مشابه: barrage, pepper, shoot
اسم ( noun )
مشتقات: bombarder (n.), bombardment (n.)
• : تعریف: a primitive stone-throwing device, the precursor of the modern cannon.
مترادف: catapult
مشابه: cannon

• cannon that shot stone balls (archaic)
shell, bomb
when soldiers bombard a place, they attack it with continuous heavy gunfire or bombs.
if you bombard someone with questions or criticism, you keep asking questions or criticizing them.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] بمباران کردن ذره ای هدایت جریانی از فوتونهای پر انرژی به طرف هدف.

مترادف و متضاد

بمباران کردن (فعل)
bomb, bombard

بتوپ بستن (فعل)
cannon, bombard, cannonade

assault, attack


Synonyms: assail, barrage, batter, beset, besiege, blast, blitz, bomb, cannonade, catapult, fire upon, harass, hound, launch, open fire, pester, pound, shell, strafe, strike


جملات نمونه

1. Overprotective parents may bombard their young children with messages that reinforce their lack of mastery.
[ترجمه ترگمان]والدین overprotective ممکن است کودکان خردسال خود را با پیام هایی که عدم تسلط آن ها را تقویت می کند بمباران کنند
[ترجمه گوگل]والدین بیش از حد محافظ ممکن است فرزندان جوان خود را با پیام هایی که فقدان تسلط آنها را تقویت می کنند، بمباران کند

2. The Grand Bombard has increased range, damage and accuracy compared to the bombard.
[ترجمه ترگمان]گرند Bombard دامنه، آسیب و دقت در مقایسه با بمباران را افزایش داده است
[ترجمه گوگل]بزرگ بمبارد، در مقایسه با بمبارد، دامنه، آسیب و دقت را افزایش داده است

3. Scientists use virus neutron as cannonball to bombard the cell genetic nuclide, observing whether or not it can go through the cell reaction while producing some untapped artificial radionuclide.
[ترجمه ترگمان]دانشمندان از نوترون به عنوان یک گلوله برای بمباران the ژنتیکی سلول استفاده می کنند، مشاهده می کنند که آیا می تواند از واکنش سلولی عبور کند در حالی که برخی untapped مصنوعی را تولید می کنند
[ترجمه گوگل]دانشمندان از نوترون نوترونی به عنوان توپ طلایی برای بمباران ژن های هسته ای سلول استفاده می کنند، مشاهده می کنند که آیا این می تواند از طریق واکنش های سلولی در طی تولید برخی از رادیونوکلئید مصنوعی استفاده نشده باشد

4. The free neutrons can bombard other nuclei, leading to a series of fissions a chain reaction.
[ترجمه ترگمان]نوترون ها آزاد می توانند هسته های دیگر را بمباران کنند که منجر به مجموعه ای از fissions واکنش زنجیره ای می شوند
[ترجمه گوگل]نوترون آزاد می تواند هسته های دیگر را بمباران کند، منجر به یک سری واکنش های واکنش زنجیره ای می شود

5. The media bombard people with advertisements.
[ترجمه ترگمان]رسانه ها با تبلیغات مردم را بمباران می کنند
[ترجمه گوگل]رسانه ها بمباران مردم را با تبلیغات

6. The molecules of air would bombard all sides and both ends of the cylinder.
[ترجمه ترگمان]مولکول های هوا هر دو طرف و هر دو طرف استوانه را بمباران می کنند
[ترجمه گوگل]مولکولهای هوا از تمام طرفها و هر دو انتهای سیلندر بمباران می کنند

7. Bombard, it is the military affairs of militarist!
[ترجمه ترگمان]بله، این امور نظامی ارتش است
[ترجمه گوگل]بمبارد، این امور نظامی نظامی است!

8. You do this so as to not bombard the cloud manager with requests, and also to not have the flow run a continuous loop unnecessarily.
[ترجمه ترگمان]شما این کار را انجام می دهید تا مدیر ابر را با درخواست بمباران نکنید و همچنین نیازی نیست که جریان به صورت غیر ضروری جریان داشته باشد
[ترجمه گوگل]شما این کار را انجام می دهید تا مدیریت ابرها را با درخواست ها بمباران نکنید و همچنین بدون نیاز به جریان یک حلقه پیوسته را بی نیاز کنید

9. New bombard mission - artillery to soften the enemy before an assault.
[ترجمه ترگمان]بمباران جدید و توپخانه برای نرم کردن دشمن قبل از حمله
[ترجمه گوگل]ماموریت جدید بمبارد - توپخانه برای خنثی کردن دشمن قبل از حمله

10. Damaging cosmic rays also bombard the planets.
[ترجمه ترگمان]اثرات مخرب کیهانی هم سیارات را بمباران می کنند
[ترجمه گوگل]همچنین کرم های کیهانی را نیز بمباران می کند

11. But PEACOCK lets them bombard a tumor more precisely, and with higher doses of radiation.
[ترجمه ترگمان]اما peacock اجازه می دهد که تومور را دقیق تر بمباران کنند و مقدار بیشتری از رادیواکتیو تولید کنند
[ترجمه گوگل]اما PEACOCK اجازه می دهد تا آنها را دقیق تر بمباران تومور و با دوزهای بالاتر از اشعه

12. Every moment countless bits of sensory information bombard our nervous system.
[ترجمه ترگمان]هر لحظه تکه های بی شمار اطلاعات حسی، سیستم عصبی ما را بمباران می کنند
[ترجمه گوگل]هر لحظه بی شماری از اطلاعات حسی بدن ما را بمباران می کند

13. Most of the images that bombard us all are aspirational.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از تصاویری که همه ما را بمباران می کنند، مشتاقانه هستند
[ترجمه گوگل]اکثر تصاویری که همه ما را بمباران می کنند آرزوهایشان است

14. He agreed on condition that I bombard the enemy house.
[ترجمه ترگمان]اون موافقت کرد که من از کاخ دشمن شلیک کنم
[ترجمه گوگل]او موافقت کرد که من خانه دشمن را بمباران کنم

They bombarded the city with heavy artillery.

آن‌ها شهر را با توپخانه سنگین گلوله‌باران کردند.


The reporters bombarded him with questions.

خبرنگاران او را سؤال‌پیچ کردند.


پیشنهاد کاربران

بمباران شدن، در معرض محرک های زیاد قرار گرفتن

Bombard with questions
کسی به سوال بستن،

مورد هجوم قرار دادن ( با سوال یا حرف یا انتقاد )

1. بمباران کردن
2. درخواست کردن بدون وقفه
to do sth too ofton or too much, requesting nonstop

بمباران کردن

Not very user friendly at all. It constantly bombards you with facebook sign up ads.

در معرض چیزی قرار دادن.
کسی را به . . . بستن

If you bombard someone with messages or information, you give them so much that it is difficult to deal with it all.
اگه دوست داشتید لایک کنید 🌌💜


کلمات دیگر: