(بایگانی و پرونده داری - سیم کشی - مکانیک) رنگ نشان کردن (بابه کار بردن رنگ های گوناگون مشخص کردن)
color code
(بایگانی و پرونده داری - سیم کشی - مکانیک) رنگ نشان کردن (بابه کار بردن رنگ های گوناگون مشخص کردن)
انگلیسی به فارسی
کد رنگ
انگلیسی به انگلیسی
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: color-codes, color-coding, color-coded
حالات: color-codes, color-coding, color-coded
• : تعریف: to organize, classify, or designate according to color.
- The wiring was color-coded to lessen confusion.
[ترجمه ترگمان] سیم کشی رنگ برای کاهش اغتشاش کد شده بود
[ترجمه گوگل] سیم کشی رنگی بود تا سردرگمی را کم کند
[ترجمه گوگل] سیم کشی رنگی بود تا سردرگمی را کم کند
دیکشنری تخصصی
[برق و الکترونیک] علامت مشخصه رنگ - رمز رنگی سیستمی از رنگها که برای مشخص کردن مقدار یا سرهای قطعات به کار می رود . در صنایع الکترونیکی از رمزهای رنگی استاندار ELA استفاده می شود .
کلمات دیگر: