نمونه ها، نمونه، مدل، واحد نمونه، الگو، ازمون، سرمشق، ملاک، مسطوره، نمونه برداشتن، نمونه گرفتن، نمونه نشان دادن، مزه کردن
samples
انگلیسی به فارسی
جملات نمونه
1. samples of wallpaper
نمونه های کاغذ دیواری
2. this survey covers samples of public opinion
این بررسی شامل پیشمونه هایی از افکار عمومی است.
پیشنهاد کاربران
example
نمونه ها examples
کلمات دیگر: