کلمه جو
صفحه اصلی

behaving

انگلیسی به فارسی

رفتار کردن، درست رفتار کردن، سلوک کردن، حرکت کردن، ادب نگاهداشتن


پیشنهاد کاربران

behaving = act or conduct oneself in a specified way, especially toward others
رفتار کردن


کلمات دیگر: