تخت، بستر، رختخواب، کف، باغچه، فراش، خوابگاه، طبقه، ته، خوابیدن، تشکیل طبقه دادن
beds
انگلیسی به فارسی
جملات نمونه
1. rampant beds of red flower
باغچه های انبوه گل های قرمز
2. separate beds
تختخواب های جدا
3. twin beds
یک جفت تختخواب (دو تختخواب یکنفره)
4. she made the beds
او بسترها را مرتب کرد.
5. our roost contained ten beds
استراحتگاه ما دارای ده تخت خواب بود.
6. the passenger ship had 500 cabins each having four bunk beds
کشتی مسافربری دارای پانصد کابین بود که هر یک چهار تختخواب تاشو داشت.
پیشنهاد کاربران
بستر ها
لایه ها
کلمات دیگر: